منتظرین ظهور

...به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

۱۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

میلاد حضرت مهدى (علیه السلام) مبارک باد

آسمان و زمین چشم انتظار ولادت او بود. خورشید هم به انتظار آمدن او نشسته بود. ارواح پاک همه پیامبران و اولیاى الهى، گرداگرد خانه امام حسن عسکرى (علیه السلام)منتظرانه در آرزوى دمیدن نور جمال او به سر مى بردند. فجر نیمه شعبان بود. صداى آشناى اذان در کوچه پس کوچه هاى غریب شهر سامرا مى پیچید: «اشهد أن لا اِله الاّ اللّه»، «اشهد أنّ محمداً رسول اللّه».

سیصد و هشت سال پیش که خورشید وجود پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در آسمان مکّه طلوع کرد، ظلمات شرک همه جا را آکنده بود و صداى هلهله بت پرستان بر گرد الهه هاى تراشیده از چوب و سنگ، فضا را آلوده ساخته بود.

امّا اینک در سال 255 هجرى قمرى، در آستانه طلوع آخرین خورشید هدایت و رهبرى، بانک توحیدى «لا اِله اِلاّ اللّه» از مرزهاى شبه جزیره عرب تا شام و قسمتهاى وسیعى از قاره آفریقا همه جا طنین انداز شده و شهادت به رسالت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مأذنه هاى سرتاسر سرزمین وسیع اسلامى هر صبح و شام تکرار مى شود با این همه، جاهلیّت ـ اگر چه در چهره اى جدید ـ هنوز پا برجاست و با محصور ماندن اهلبیت (علیهم السلام)، ظلمت شرک همچنان باقى است و بت هاى کاخ نشین در لباس خلافت پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)همچنان دست اندرکار محو توحیدند.

شاید از این روست که حضرت مهدى (علیه السلام) در آغاز ولادت، زبان به ذکر شهادتین مى گشاید «أشهد أن لا اِله اِلاّ اللّه وحده لاشریک له و أنّ محمداً رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)»

یا به روایتى دیگر در همان آغازین لحظه هاى تولّد زانو مى زند و مى گوید: «الحمد للّه رب العالمین و صلى اللّه على محمد و آله، زعمت الظلمة أنّ حجة اللّه داحضة، لو أذن لنا فى الکلام لزال الشک»

سپاس خداى را که پروردگار عالمیان است. و سلام و صلوات خدا بر محمد و خاندانش باد. ستمگران گمان بردند، که حجت خدا نابود شدنى است! اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى شد، شک و تردید مردم در باره ما از بین مى رفت».

پدرش امام حسن عسکرى (علیه السلام) که اینک با دیدن چهره زیباى اولین و آخرین فرزند خویش، وعده خدا را عملى مى یافت، سرشار از شادى، سر به سجده گذاشت و گفت:

«الحمد للّه الذى لم یخرجنى من الدنیا حتّى ارانى الخلف من بعدى.

«سپاس خدا را که مرا زنده نگه داشت تا فرزند و جانشین مرا به من بنمایاند.» سپس سر برداشت و به حاضران نگریست و فرمود:

«او در صورت و سیرت، شبیه ترین مردم به رسول اللّه است، خدا او را در دوران غیبتش، محفوظ مى دارد و سپس ظاهر مى گرداند تا زمین را آنچنان که از جور و ستم پر شده باشد از عدالت و داد آکنده سازد».

چشمان حضرت نرجس(علیها السلام) به اشک نشسته بود، آنقدر شاد بود که آرامش بستر را تاب نمى آورد. برخاست و نشست و به صورت نورانى و چشمهاى درشت فرزندش خیره شد. مهدى (علیه السلام) که در آغوش حکیمه خاتون قرار داشت، دستهایش را به طرف مادر دراز کرد و لحظه اى بعد در آغوش گرم او جاى گرفت.

امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: «او چنانکه جدّمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: همنام و هم کنیه ایشان خواهد بود، پس نامش «محمد» و کنیه اش «ابوالقاسم» است.»

عطر خاطره انگیز «صلوات» در فضاى خانه کوچک امام حسن عسکرى پیچیده بود و همگى اهل خانه داشتند به رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)مى اندیشیدند. اى کاش او هم بود ... که بود.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

حدیث بناى مسجد جمکران

 مرحوم محدث نورى در کتاب "نجم الثاقب" چنین آورده است:

شیخ فاضل حسن‏بن محمدبن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق در "تاریخ قم" نقل کرده از کتاب "مونس‏الحزین فى معرفة الحق والیقین" از مصنفات شیخ ابى جعفر محمدبن بابویه قمى به این عبارت: باب بناى مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدى علیه صلوات‏اللَّه الرحمن؛ سبب بناى مسجد مقدّس جمکران و عمارت آن به قول امام‏علیه‏السلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن‏بن مثله جمکرانى‏رحمةاللَّه مى‏گوید که: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین

 

در سراى خود خفته بودم که ناگاه جماعتى از مردم به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز و طلب امام محمد مهدى صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - را اجابت کن که ترا مى‏خواند.

حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم.

آواز آمد که "هو ما کان قمیصک؛ پیراهن ببر مکن که از تو نیست". دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتم.

آواز آمد که "لیس ذلک منک، فخد سراویلک" یعنى آن سراویل که بر گرفتى از تو نیست، از آن خود برگیر. آن را انداختم و از خود برگرفتم و پوشیدم و طلب کلید درِ سراى کردم.

آواز آمد که "الباب مفتوح"، چون به در سراى آمدم، جماعتى از بزرگان را دیدم، سلام کردم و جواب دادند و ترحیب کردند. (یعنى مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است. چون نیک بنگریدم تختى دیدم نهاده، و فرشى نیکو بر آن تخت گسترده، و بالشهاى نیکو نهاده، و جوانى سى ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده، و پیرى پیش او نشسته و کتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى‏خواند، و فزون از شصت مرد، بر این زمین بر گِرد او نماز مى‏کنند که بعضى جامه‏هاى سفید و بعضى جامه‏هاى سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضر بود. پس آن پیر مرا نشاند.

حضرت امام‏علیه‏السلام مرا به نام خود خواند و گفت: برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین مى‏کنى و مى‏کارى و ما خراب مى‏کنیم و پنج سال است که زراعت مى‏کنى و امسال دیگر باره باز گرفتى و عمارتش مى‏کنى، رخصت نیست که تو در این زمین دیگر باره زراعت کنى، باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‏اى رد کنى تابدین موضع مسجد بنا کنند، و بگو حسن مسلم را که: این زمین شریفى است و حق تعالى این زمین را از زمین‏هاى دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو آن را زمین خود گرفتى. و دو پسر جوان خداى عزوجل از تو باز ستاند و تو تنبیه نشدى و اگر نه چنین کنى، آزار وى به تو رسد آنچه که تو از آن آگاه نباشى.

حسن مثله گفت: یا سیدى و مولاى! مرا در این نشانى باید که جماعت سخن بى نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدَّق ندارند.

گفت: "انا سنعلم هناک" ما در اینجا علامتى بگذاریم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو و رسالت ما بگذار، و به نزدیک سید ابوالحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بناى مسجد بنهند، و باقى وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست بیارد و مسجد را تمام کند. و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند؛ و مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع، و آن را عزیز دارند، و چهار رکعت نماز اینجا بگزارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتى یک بار الحمد و هفت بار "قل هواللَّه احد" و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان‏علیه‏السلام بگزارند بر این نسق، چون فاتحه خوانَد و به "ایاک نعبد و ایاک نستعین" رسد، صد بار آن را بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و رکعت دوم را نیز، به همین طریق بگزارد و در رکوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید و چون نمازش را تمام کرد تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام، و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد. و این نقل از لفظ مبارک امام‏علیه‏السلام است که "فمن صلّیهما فکأنّما صلّى فی البیت العتیق" یعنى هر که این دو رکعت نماز را بگزارد، چنان باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده است.

حسن مثله جمکرانى گفت که: من چون این سخن بشنیدم با خویشتن گفتم که: گویا این موضع است که تو مى‏پندارى "إنّما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان" و اشارت بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس آن جوان به من اشارت کرد که برو. من بیامدم و چون پاره‏اى راه را بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند:

بزى در گله جعفر کاشانى راعى است، باید آن بز را بخرى، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بده، و آن بز را فردا شب بیاور و بدین موضع بکش. و روز هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسى که علتى داشته باشد سخت، انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد، و بز ابلق است و موهاى بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانبى و چهار بر جانبى (کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها)

 

پس رفتم، مرا دیگر باره باز گردانید و گفت: هفتاد روز یا هفت روز ما اینجائیم، اگر بر هفت روز حمل کنى دلیل کند بر شب قدر که بیست و سیم است و اگر بر هفتاد حمل کنى شب بیست و پنجم ذى القعدة الحرام بُود که روزى بزرگوار است.

پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک على المنذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم. او با من بیامد و رفتیم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت: باللَّه نشان و علامتى که امام‏علیه‏السلام مرا گفت یکى این است که زنجیرها و میخها اینجا ظاهر است.

پس به نزدیک سید ابوالحسن الرضا شدیم، چون به در سراى وى برسیدیم، خَدَم و حَشَم وى را دیدیم که مرا گفتند: از سحرگاه سید ابوالحسن در انتظار تو است. تو از جمکرانى؟ گفتم: بلى.

من در حال به درون رفتم و سلام کردم و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: اى حسن مثله! من خفته بودم که در خواب شخصى مرا گفت: مردى حسن مثله نام، از جمکران پیش تو آید بامداد، باید آنچه گوید سخن او را مصدّق دارى و بر قول او اعتماد کنى که سخن او سخن ماست و باید که قول او را رد نگردانى. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت منتظر تو بودم.

حسن مثله احوال را به شرح با وى بگفت، در حال بفرمود تا زین بر اسبها نهادند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعى، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز از پس همه گوسفندان مى‏آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت و چون خواست که بهاى آن بدهد و بز را بیاورد، جعفر راعى سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‏ام و هرگز در گله من نبوده است و امروز است که او را مى‏بینم و هر چند مى‏خواهم که این بز را بگیرم میسر نمى‏شود و اکنون که پیش آمد.

پس بز را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند، و بکشتند و سید ابوالحسن الرضا بدین موضع آمدند، و حسن مسلم را حاضر کردند، و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سید ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخها را به قم برد و در سراى خود گذاشت، و همه بیماران و صاحب علّتان مى‏رفتند و خود را در زنجیر مى‏مالیدند و خداى تعالى شفاى عاجل مى‏داد و خوش مى‏شدند.

و ابوالحسن محمدبن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم، و بعد از آن، فرزندى از آنِ وى را، بیمارى نازل شد و وى در خانه شد، و سر صندوق را برداشتند، زنجیرها و میخها را نیافتند.

این است مختصرى از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

نماز امام زمان‏ علیه‏السلام

چون نماز بهترین عبادات و کلید حل مشکلات است، بر آن شدم که سرآغاز تحقیقاتم را نماز امام زمان‏علیه‏السلام قرار دهم. این نماز را علماى بزرگ شیعه در کتابهاى خود روایت کرده‏اند که ما در اینجا به چهار طریق آن را نقل مى‏کنیم:

 

الف - سیدبن طاووس مى‏نویسد:

"صلوة الحجّة القائم‏علیه‏السلام رکعتان، تقرء فى کلّ رکعة الفاتحة الى اِیّاکَ نعبد وایّاک نستعین، ثمّ تقول مأة مرّة: ایّاک نَعبد و ایّاک نستعینُ، ثمّ تتمّ قرائة الفاتحة و تقرء بعدها الاخلاص مرّة واحدة، وتدعو عقیبها فتقول:

اَللّهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ، و بَرِحَ الْخِفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ بِما وَسِعَتِ السَّماءُ، و اِلَیْکَ یا رَبِّ الْمُشْتَکى، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذینَ أَمَرْتَنا بِطاعَتِهِمْ وَعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقائِمِهِمْ، وَاَظْهِرْ إعْزازَهُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، إِکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ أُنْصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اِحْفَظانی فَإِنَّکُما حافِظایَ، یا مَوْلایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ - ثلاث مرّات - اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ، أَدْرِکْنی أَدْرِکْنی أَدْرِکْنی، ألْأَمانَ ألْأَمانَ 

نماز حضرت قائم‏ علیه‏السلام دو رکعت است. در هر رکعت فاتحة الکتاب را تا آیة "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعینُ" مى‏خوانى، سپس این آیه را صد مرتبه تکرار کرده، آنگاه سوره را تمام مى‏کنى و بعد سوره توحید را مى‏خوانى و بعد از نماز دعاى "اللهم عظم البلاء..."  را قرائت مى‏نمایى.

ب - "شیخ طبرسى" صاحب "تفسیر مجمع البیان" در کتاب "کنوز النجاح"ه( روایت کرده است از "احمدبن الدربى" از خدّامه ابى عبداللَّه "حسین‏بن محمد بزوفرى" که او گفته است: از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزمان - علیه الصلوة والسلام - توقیعى بیرون آمد که اگر کسى را به سوى حق تعالى حاجتى باشد، باید بعد از نصف شب جمعه غسل کند و به مکان نماز خود برود و دو رکعت نماز گزارد: در رکعت اول سوره حمد را بخواند و چون به "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین" مى‏رسد، صد مرتبه آن را تکرار نماید و بعد از آنکه صد مرتبه تمام شود، بقیه سوره حمد را بخواند؛ پس از تمام شدن سوره حمد سوره "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" را یک مرتبه بخواند و رکوع و دو سجده به جا آورد و "سبحان ربّی العظیم وبحمده" را هفت مرتبه در رکوع بگوید و "سبحان ربى الاعلى و بحمده" رادر هر یک از دو سجده هفت مرتبه بگوید و بعد از آن رکعت دوم را نیز مانند رکعت اول به جاى آورد و بعد از تمام شدن نماز این دعا را بخواند؛ پس خداوند حاجت او را - هر چه که باشد - برآورده سازد مگر آنکه حاجت او در قطع کردن صله رحم باشد؛ دعا این است:

"أَللّهُمَّ اِنْ اَطَعْتُکَ فَالْ'مَحْمِدَةُ لَکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ فَالْحُجَّةُ لَکَ، مِنْکَ الرَّوْحُ وَمِنْکَ الْفَرَجُ، سُبْحانَ مَنْ أَنْعَمَ وَشَکَرَ، سُبْحانَ مَنْ قَدَرَ وَغَفَرَ، اَللّهُمَّ اِنْ کُنْتُ عَصَیْتُکَ فَاِنّی قَدْ اَطَعْتُکَ فی أَحَبِّ الْاَشْیاءِ اِلَیْکَ وَهُوَ الْایمانُ بِکَ لَمْ أَتَّخِذْ لَکَ وَلَدا وَلَمْ أَدْعُ لَکَ شَریکا مَنّا مِنْکَ بِهِ عَلَىَّ لامَنّا مِنّى بِهِ عَلَیْکَ وَقَدْ عَصَیْتُکَ یا اِلهی عَلى غَیْرِ وَجْهِ الْ'مُکابَرَةِ، وَ الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِیَّتِکَ، وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِیَّ-تِ-کَ وَلکِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَاَزَلَّنِی الشَّیْطانُ فَلَکَ الْحُجَّةُ عَلىَّ وَالْبَیانُ، فَاِنْ تُعَذِّبْنی فَبِذُنُوبی، وَاِنْ تَغْفِرْ لی وَتَرْحَمْنی فَاِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ) و بعد از آن تا نفس او وفا کند "یا کَریمُ یا کَریمُ" را مکرّر بگوید، بعد از آن بگوید: "یا امِنا مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ وَکُلُّ شَىْ‏غ‏ءٍ مِنْکَ خائِفٌ حَذَرٌ اَسْئَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَىْ‏غ‏ءٍ وَخَوْفِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مِنْکَ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُعْطِیَنی اَمانا لِنَفْسی وَاَهْلی وَوَلَدی وَسایِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتّى لا أَخافَ وَلا اَحْذَرَ مِنْ شَیْ‏ءٍ اَبَدَا اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ، وَحَسْبُنا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ

یا کافِیَ اِبْراهیمَ نَمْرُودَ وَیا کافِیَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَکْفِیَنی شَرَّ فُلانِ بْنِ فُلانٍ" و به جاى فلان‏بن فلان، نام شخصى را که از ضرر او مى‏ترسد و نام پدر او را بگوید، و از خداوند طلب کند که ضرر او را دفع نماید و کفایت کند. بعد از آن به سجده رود و حاجت خود را مسئلت نماید وبه درگاه خداوند تضرع و زارى کند.

هر مرد مؤمن و زن مؤمنه‏اى که این نماز را به جا آورد و این دعا را از روى اخلاص بخواند، درهاى آسمان براى برآمدن حاجات او گشوده مى‏شود و دعاى او مستجاب مى‏گردد، و این به سبب فضل و انعام خداوند تعالى بر ما و بر مردمان است.

ج - قطب راوندى‏رحمةاللَّه در کتاب "دعوات" در ضمن نمازهاى معصومین‏علیهم‏السلام مى‏گوید:

نماز مهدى - صلوات‏اللَّه و سلامه علیه - دو رکعت است: در هر رکعتى حمد یک مرتبه و صد مرتبه "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین"، و بعد از نماز، صد مرتبه صلوات بر پیغمبر و آل او (صلوات اللَّه علیهم).

د - صاحب کتاب "مونس‏الحزین" در ضمن بیان داستان مسجد مقدّس جمکران قم، از قول حسن‏بن مثله جمکرانى چنین مى‏نویسد:

امام زمان‏علیه‏السلام فرمود:

دو رکعت نماز تحیّت مسجد بگزارند، در هر رکعتى یک بار "الحمد" و هفت بار "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" بخواند و تسبیح رکوع و سجود را هفت بار بگویند؛ و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان‏علیه‏السلام بگزارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین" رسید، صد بار آن را بگوید، و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند؛ و رکعت دوم را نیز به همین طریق بگزارد و در رکوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید، و چون نماز را تمام کرد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام را، و چون از تسبیح فارغ شد سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد، و این نقل از لفظ مبارک امام‏علیه‏السلام است که "فَمَن صلّیهما فکأنّما صلّى فى البیت العتیق"؛ یعنى هر که این دو رکعت نماز را بگزارد، گویى دو رکعت نماز در کعبه گزارده است.

نماز مسجد جمکران را مرحوم حاجى نورى -که از بزرگترین محدّثان قرون اخیر است ((-  در کتابهاى "نجم الثاقب

"کلمه طیبه" و "جنة المأوى" در ضمن حدیث تأسیس مسجد جمکران نقل نموده است، و قبل از ایشان هم جمعى از بزرگان آن را با اختلاف اندک روایت کرده‏اند که عبارتند از:

1 -  خبیر مرحوم "محمد تقى ارباب قمى"، از دانشمندان دوره ناصرى (پدر مرحوم آیت اللَّه حاج میرزا محمد ارباب قمى)؛ ایشان حدیث مسجد جمکران را در کتاب "تاریخ دارالایمان قم" -که در سال ( 1295)قمرى بنا به خواسته حاکم دارالایمان قم تحریر یافته است- بدون ذکر سند مرقوم داشته است.

در نقل ایشان، این مسجد به نام مسجد قدمگاه صاحب الزمان‏علیه‏السلام مطرح است.

2 - محدّث و مورخ عظیم الشأن، مرحوم "صفى الدین محمدبن محمد هاشم حسینى قمى"، حدیث تأسیس مسجد جمکران را در کتاب "خلاصة البلدان" که در سال ( 1179) قمرى از تدوین آن فارغ گردیده، روایت نموده است؛

گرچه در نسخه چاپى، این حدیث نیامده، ولى طبق نقل الذریعه نام کتاب "خلاصة البلدان فى اخبار قم و شرفها و ذکر بناء مسجد جمکران" است، و صاحب کتاب "انوار المشعشعین" آن را از خلاصة البلدان نقل کرده است.

3 - مرحوم سید نعمت‏اللَّه جزائرى - متوفاى ( 1112) قمرى - بنا به نقل مرحوم حاجى نورى، آن را در مجموعه‏اى که در دست مرحوم نورى بوده، مرقوم داشته است.

نقل دیگران چون مرحوم نهاوندى، محدث قمى و صاحب کتاب انوارالمشعشعین به این بزرگواران منتهى مى‏گردد.

این تذکر لازم است که گزارش این سه شخصیّت به کتاب ترجمه تاریخ قدیمى قم، که اصل آن تألیف حسن‏بن محمدبن حسن قمى - معاصر شیخ صدوق - است، منتهى مى‏گردد. این کتاب در سال ( 1378) قمرى تدوین و در سال ( 806 - 805 ) توسط بهاءالدین حسن‏بن على‏بن حسن‏بن عبدالملک قمى، در بیست باب، به فارسى ترجمه شده است.

متأسّفانه در حال حاضر تنها پنج باب از بیست باب ترجمه موجود است، و اصلِ عربى و مابقى ترجمه به کلّى مفقود مى‏باشد.

بزرگانى که حدیث مسجد جمکران را از تاریخ قم نقل کرده‏اند به صراحت گفته‏اند که صاحب تاریخ قم، آن را از کتاب "مونس‏الحزین" شیخ بزرگوار صدوق روایت نموده است.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مهدویّت و اندیشه ظهور

مسأله «مهدویّت» و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، و این که وى از سلاله پاک خاندان نبوّت، و از دودمان مقام شامخ ولایت (پسر عمّ، جانشین، و وارث علوم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)على بن ابى طالب(علیهما السلام))، و از ذریّه طیّبه دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، بزرگ بانوى بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، و از نسل سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن على(علیهما السلام)است، یکى از مسائل بسیار مهمّ دینى و مشهور اسلامى است.

مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور مهدى موعود(علیه السلام) در آخر الزمان، در آیین مبین اسلام، مسأله اى اصیل، ریشه دار و با سابقه است که هرگز با گذشت زمان کهنه و فرسوده نمى گردد، و با آن که از زمان رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تاکنون، مدّت چهارده قرن از آن مى گذرد، نه تنها از فروغ این عقیده کهن و باستانى کاسته نشده است، بلکه با پیشرفت سریع صنعتى، و انحطاط اخلاقى جوامع بشرى، و احساس یأس و نومیدى، و زندگى سراسر رنج زا و درد آلود، هر آن و هر لحظه، عشق سوزان بشریّت نسبت به وجود مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام)بیشتر، و نور امید و آرزو در دلهاى خداپرستان افروخته تر، و اشتیاق توده هاى محروم و درمند، براى ظهور آن خورشید فروزان شعلهورتر مى گردد.

در آیین مقدّس اسلام کمتر مسأله اى را مى توان یافت که به اندازه مسأله مهدویّت بدان اهمیّت داده شده باشد، و شاید بتوان گفت: در مورد هیچ مسأله اى از مسائل حیاتى اسلام به اندازه مسأله «مهدویّت» روایت نرسیده است.

زیرا علاوه بر آیات متعدّدى از «قرآن کریم» که پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، آنها را به وجود مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) تفسیر و تأویل کرده اند، روایات فراوانى از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و صحابه و تابعین و ائمّه معصومین(علیهم السلام)در باره ظهور مبارک آن یکتا بازمانده حجج الهى وارد شده است، در این روایات، ویژگى هاى شخصى و اوصاف و جزئیّات زندگى آن یگانه مظهر قدرت خداوندى بیان گردیده، و هم اکنون بیش از شش هزار حدیث از منابع و مدارک معتبر شیعه و سنّى در باره آن وجود مقدّس در دسترس ما قرار دارد.

مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) که به عنوان یک شخصیّت ممتاز الهى، و رهبر آسمانى، و «خاتم اوصیا» و آخرین سفیر خداوند، در پایان جهان ظهور خواهد کرد، و بر سرتاسر کره خاکى استیلا خواهد یافت، و به وسیله آن وجود مقدّس، همه مکتبهاى موجود زمان، و حکومت هاى مقتدر جهان، و تمام نیروهاى تخریبى، و قدرت هاى اهریمنى، نابود خواهند شد، و در تمام جهان، صلح و صفا و عدالت و امنیّت بر اساس حکومت حقّ و عدل، بر قرار خواهد گردید، اندیشه اى است که کلیه فِرَق اسلامى آن را پذیرفته و سرسختانه از آن دفاع مى نمایند.

مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و گسترش جهانى ایمان اسلامى، و پیروزى نهایى حق بر باطل، و استقرار کامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، و بالاخره تشکیل «مدینه فاضله» و حکومت جهانى واحد، در میان «مسلمانان» ریشه قرآنى دارد. قرآن کریم، با قاطعیّت هرچه تمامتر، پیروزى نهایى ایمان اسلامى، و غلبه قطعى «صالحان و پرهیزکاران» بر مستکبران و زورمداران، و کوتاه شدن دست جبّاران و ستمکاران از دامان محرومان و مستضعفان، و آینده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حکومت حقّ و عدل الهى به همه مسلمانان و پیروان ادیان وعده داده است.

آنچه در رابطه با مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)گفته شد، حقایقى است که سابقه اى بس طولانى داشته، و در نخستین روزهاى طلوع اسلام بر سر زبانها بوده است. و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)آنها را به عنوان نویدهاى ظهور مهدى موعود(علیه السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو نموده، و در کمال صراحت از ظهور مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) که با فرمان مدبّر جهان هستى در پایان جهان ظهور خواهد نمود سخن گفته اند.

گرچه ما در آینده در این باره به تفصیل سخن خواهیم گفت، ولى در عین حال، در اینجا نیز براى این که تصویر روشنى از مسأله مهدویّت داشته باشیم، نخست مسأله عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)را از دیدگاه مسلمانان و جامعه اسلامى به صورت مختصر مورد بررسى قرار مى دهیم، سپس آنچه در کتب روایى شیعه و سنّى آمده است از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم تا حقیقت و واقعیّت مسأله مهدویّت بر همگان روشن شود.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور