منتظرین ظهور

...به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

۴۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

آرا دانشمندان شیعه درباره رجعت

شیخ ابوجعفر صدوق (متوفاى 381 ه ق ) در کتاب اعتقادات مى گوید: عقیده ما درباره رجعت آن است که آن را حق مى دانیم .
سـپـس شواهدى را بر امکان آن , از قرآن ارائه مى کند و به داستان گروهى که از دیارخود بیرون شـدند تا به گمان خود, خود را از خطر مرگ (طاعون ) رهایى دهند, امافرمان مرگ آنان رسید, و سپس زنده گردیدند اشاره مى کند.
(البقره , 2 : 243) و نـیـز به داستان مردن و زنده شدن عزیز اشارت دارد, که در آیه 259 همان سوره آمده است , و هـمـچـنـین به زنده شدن قوم موسى (ع ) پس از آنکه صاعقه آنان رافراگرفت (البقره , 2 : 56) و اصـحـاب کـهـف کـه زنده شدند و سپس به جایگاه خودبازگشتند (الکهف , 18 : 18 تا 25) اشاره مى کند.
پس از آن اضافه مى کند: رجعت در امم سالفه نیز واقع گردیده و در این امت نیز واقع مى گردد, چـنـانکه از پیغمبر اکرم (ص ) روایت شده : هرآنچه در امتهاى گذشته انجام گرفته , در این امت نیز انجام مى گیرد.
صدوق به این آیات قرآنى نیز استدلال مى کند: ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بیاتنا وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا پـایـه اسـتدلال با قرآن درباره امکان و وقوع رجعت , بر همین اساس استوار است ,چنانکه خواهیم آورد.

شیخ ابوعبداللّه مفید (متوفاى 413 ه ق ) در جواب پرسش از مساله رجعت مى گوید: خـداونـد, پـیـش از روز رستاخیز, گروهى از این امت را بازمى گرداند و عقیده به رجعت یکى از ویـژگیهاى مذهب اهل بیت به شمار مى رود.. خداوند از روزرستاخیز بزرگ خبر داده : همگى را بـرمـى انگیزیم و هیچ کس را فروگذار نمى کنیم وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا... ولى درباره رجعت مى گوید: از هر گروهى دسته اى را برمى انگیزیم ویوم نحشر من کل امه فوجا. پس , چنانکه خداوند خبر داده دو رستاخیز اکبر و اصغر داریم .
و نـیـز خـداونـد از سـتـمـکاران گزارش مى دهد که در روز قیامت گویند: خداوندا, دو بارما را میراندى و دو بار ما را زنده گردانیدى ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین .
گروه ستمکاران از دو مرگ و دو زندگى سخن مى گویند: آنها در این جهان بوده ,مى میرند و در رجعت زنده شده سپس مى میرند, و براى روز رستاخیز زنده مى گردند.
.. پس دو بار میرانده شده و دو بار زنده گردیده اند. ولى دیگران در تفسیر آیه دچار اشکال گردیده اند, زیرا مرگ نخست را پیش اززندگى این جهان گفته اند, در صورتى که نبود پیش از بود را میراندن نمى گویند ((3)) .

 سید مرتضى , علم الهدى (متوفاى 436 ه ق ) درباره حقیقت رجعت مى گوید: آنـچـه شـیعه امامیه برآنند, آن است که خداوند, در موقع ظهور حضرت مهدى (عج )گروهى از مـومـنـان را برمى انگیزد تا از ظهور دولت حق بهره برده و به نصرت و یارى آن نائل گردند و نیز گروهى از دشمنان را برگردانده تا از آنان انتقام گرفته شود, ومومنان از آن لذت ببرند.
دلیل بر صحت این گفتار, همانا امکان آن و مقدور بودن آن براى خداوند است , زیراامرى ممتنع و مستحیل نیست , چنانکه گروهى از مخالفین آن را مستحیل دانسته اند.
پس هرگاه , مساله رجعت امرى ممکن باشد, دلیل بر اثبات آن , اجماع شیعه امامیه و اتفاق آرا آنان بر این مساله است .
و اتفاق آرا شیعه حکایت از راى معصوم دارد که هر آینه حق و صواب است .
البته , رجعت , با مساله اختیار در تکلیف منافات ندارد همانگونه که با ظهورمعجزات منافات ندارد, زیرا در هیچ کدام سلب اختیار نگردیده موجب الجا نمى گردد.
برخى رجعت را تاویل برده , مى گویند: مقصود از آن , بازگشت دولت حق , و حاکم شدن دین خدا بر خلق است , نه رجعت اشخاص پس از مرگ .
ایـن گروه از شیعه از این رو دست به چنین تاویلى زده اند که نتوانسته اند در مقابل انکار منکرین دلیل قاطع اقامه کنند, و شبهات آنان را در زمینه ممتنع جلوه دادن رجعت جواب گویند.
بـایـد گـفت : رجعت تنها با روایات که جنبه اخبار آحاد دارد ثابت نگردیده , بلکه باپشتوانه اجماع طائفه , این امر به اثبات رسیده است .
چنین امرى , با این صراحت , قابل تاویل نیست ((4)) .

عـلامه معاصر شیخ محمدحسین کاشف الغطا (متوفاى 1373 ه.ق ) در رد کسانى که مساله رجعت را از ارکان مذهب تشیع شمرده و بر آنان طعنه زده اند, مى گوید: عـقـیـده بـه رجعت , لازمه مذهب تشیع نیست , انکار آن زیانى ندارد, گرچه این مساله براى آنان روشـن و بـدیـهـى است , ولى ملازمه اى میان تشیع و عقیده به رجعت وجودندارد... و این مساله هـمـانـنـد برخى از اخبار غیبى مشهور است که پیش از قیام قیامت صورت مى گیرد, مانند فرود آمدن حضرت مسیح (ع ), و ظهور دجال , و خروج سفیانى , و نظائر آن که درباره نشانه هاى قیامت گفته اند.
این گونه امور, ربطى به اساس تدین ندارد, و از ریشه هاى اسلام به شمار نمى رود,انکار آن موجب خروج از دین نمى گردد, و نیز اعتراف به آن , صرفا موجب دخول در دین نمى باشد.
 

آیـا کـسـانى که بدین سبب بر شیعه طعن مى زنند, مى دانند رجعت چیست .
چه امتناعى دارد که خـداوند گروهى را پس از مرگ زنده گرداند, با آنکه چنین پیشامدهایى در زمانهاى گذشته به وقوع پیوسته , و قرآن کریم از آنها یاد کرده است .
آیـا داسـتان حضرت حزقیل و زنده شدن کسانى را که از خانه هایشان بیرون رفتند و ازترس مرگ فرار کردند و دچار مرگ شدند نشنیده اند.
آیـا آیـه کـریمه : ویوم نحشر من کل امه فوجا را نخوانده اند, با آنکه در روز رستاخیز بزرگ تمامى گروهها و ملتها محشور مى گردند... آرى , مـسـالـه رجـعـت را, وسـیـلـه اى براى طعنه زدن به شیعه , قرار دادن , شیوه دشمنان بوده است ((5)) .

دلائل و شواهد قرآنى 1 - آیه رجعت در سوره نمل , آیه 83 مى خوانیم : ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بایاتنا روزى خـواهد آمد تا از هر گروهى دسته اى را برمى انگیزیم , از کسانى که آیات ما رامورد تکذیب قرار مى دهند.
ایـن آیـه صـراحـت دارد کـه تـنـها دسته هایى از ستمکاران برانگیخته مى گردند, وهمانگونه که گفتیم این آیه نمى تواند در مورد حشر روز قیامت باشد, چون درباره قیامت مى خوانیم : ویوم نسیر الجبال وترى الارض بارزه . وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا.
وعرضواعلى ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقناکم اول مره بل زعمتم ان لن نجعل لکم موعدا(الکهف , 18 : 45 و 46).
روزى کـه کـوهـهـا بـه حرکت درآمده , و زمین رو شده است , و همه را برانگیختیم پس کسى را فـروگـذار نـنمودیم .
همه آنها در یک ردیف بر خداوند عرضه شده , به آنهاگفته مى شود: اکنون هـمـگـى نـزد مـا آمـدیـد, هـمـانگونه که روز نخست شما را آفریدیم .
آرى گمان داشتید چنین وعده گاهى نخواهید داشت .
و در آیه دیگر مى خوانیم : ویـوم یـنـفخ فى الصور ففزع من فى السماوات ومن فى الارض الا من شا اللّه .
وکل اتوه داخرین
(النمل , 27 : 87) روزى که در صور دمیده مى شود, تمامى کسانى که در آسمان و زمین هستند دروحشت و هراس فـرو مـى رونـد, مـگـر کـسانى که خدا خواسته مورد عنایت خاص اوباشند.
پس همگى در پیشگاه حضرت حق با فروتنى حضور دارند.
علامه طبرسى در ذیل آیه رجعت چنین مى گوید: آن دسـتـه از امـامـیه که به رجعت عقیده دارند, به این آیه تمسک جسته , مى گویند:من براى تـبعیض است , و بر آن دلالت دارد که برخى از ستمکاران برانگیخته مى شوند.
.. و بر این امر روایات بـسـیـارى از ائمـه اهـل بـیـت (ع ) وارد شده است که پس از ظهور حضرت مهدى (عج ), خداوند گروههایى از تبهکاران را زنده مى کند تاعقوبت اعمال خویش را در همین جهان بچشند, و دچار خفت و خوارى گردند,مومنین را بر آنان چیره سازد تا انتقام خود را بستانند...

ولـى گـروهى از امامیه , این روایات را تاویل برده , مى گویند: مقصود از رجعت ,بازگشت دولت حق است به صاحبان اصلى خود, که همان ظهور حضرت مهدى (عج ) است . آنـهـا مـى گـویند: رجعت اشخاص , با حکمت تکلف که همان آزمایش از روى اختیاراست منافات دارد, زیـرا رجـعـت مـوجب جبر و الجا در تکلیف است .

اما چنین نیست , زیرا جبر و الجائى در کار نبوده و هرگونه اختیار در پذیرش و انجام دادن اعمال اختیارى باقى و پابرجاست , چون صرفا ارائه دلائل و آیات الهى , همانند معجزات انبیا, مایه جبر و اکراه و سلب اختیار نمى گردد ((6)) .

 اما کسانى که دلالت این آیه را بر رجعت نپذیرفته اند مى گویند: مـقـصود از این دسته ها, همان پیشتازان گروه هاى کفر ونفاق هستند که به عنوان سردمداران و مـسوولان مردم خویش , جوابگو خواهند بود, لذا آنان را جدا برمى انگیزند تا موضع خود را در میان ملتهاى خویش روشن سازند. علامه طبرسى گوید: کسانى که آیه را مربوط به قیامت مى دانند, مى گویند: منظور آن است که دسته اى از روسا و پیشوایان گروه کافران , در قیامت برانگیخته و گردآورده مى گردند, تا حجت , بر آنان تمام گردد ((7)) .

 فخر رازى مى گوید: این آیه مربوط به امورى است که پس از قیام قیامت انجام مى گیرد ((8)) .

 آلوسى مى گوید: مراد از این حشر که نسبت به دسته هایى جدا انجام مى گیرد حشرمجددى است کـه براى سرزنش کردن آنان , و عقوبت نمودن آنان انجام مى گیرد, وپس از حشر اکبر, که شامل تمامى خلق است , انجام مى گیرد ((9)) .

ولـى آنـچـه از سـیـاق آیـات بـه دست مى آید, آن است که این حشر اصغر پیش از حشراکبر انجام مـى گـیـرد, و در ذیل همین آیه , در مورد قیام قیامت گوید: ویوم ینفخ فى الصور ففزع من فى الـسـماوات ومن فى الارض (النمل , 27 : 87) و اگر ترتیب نزول در آن رعایت شده باشد, نمودار آن است که حادثه رجعت دسته هاى مورد بحث پیش از نفخ صور انجام مى گیرد.

 2 - دو بار امامه و احیا در سوره مومن آیه 11 مى خوانیم : قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین , فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من سبیل . در روز واپـسین کافران گویند: خداوندا, دو بار ما را میراندى و دو بار زنده نمودى ,پس اینک به گناهان خویش گردن نهادیم , آیا براى بیرون شدن از این گرفتارى راه چاره اى هست . در ایـن آیه , از دو بار میراندن سخن رفته , که هر میراندن , حیات سابقى را مى رساند,همانگونه که دوبار زنده نمودن , مرگ پیشین را حکایت دارد. مـیـرانـدن نـخست , پس از حیات دنیوى , و مرگ دوم , پس از حیات در رجعت است ,چنانکه احیا نخست , در رجعت , و احیا دوم در روز واپسین است . بـرخـى اماته اولى را همان حالت نطفه بودن دانسته اند, و اماته دوم را مرگ پس ازحیات دنیوى و حیات دوم را حیات اخروى . برخى دیگر حیات دوم را در قبردانسته اند که افراد براى پرسش زنده مى شوند. و دلیل بر اینکه حالت نطفه را حالت موت فرض کرده اند, آیه 28 سوره بقره است که مى فرماید: کیف تکفرون باللّه وکنتم امواتا فاحیاکم ... که مقصود حالت پیش از دمیدن روح است . ولـى ایـن گفتار درست نیست , زیرا حالت پیش از دمیدن روح را, موات گویند, نه اماته بدین سـبـب که وصف موات , با هرگونه حالت فقد حیات موافق است , ولى اماته در صورتى است که از چیزى سلب حیات شده باشد. عـلاوه بـر این , بر فرض مزبور, باید بر انسان سه بار موت و حیات گذشته باشد, نه دوبار: موت به معناى فقد حیات پیش از دمیدن روح , موت پس از حیات دنیوى وموت پس از حیات برزخى . از ایـن گذشته اساسا تکرار موت و حیات , براى همه کس نیست . بازگشت در رجعت و نیز حیات برزخى در قبر و به طور مطلق پیش از روز رستاخیز براى همه کس نیست , بلکه صرفا براى کسانى است که داراى ایمان محض یا کفر محض بوده اند. بـیـشـتر مردم پس از حیات دنیوى , مى میرند و براى روز رستاخیز زنده مى شوند که آیه 28 سوره بقره بدان اشارت دارد: کیف تکفرون باللّه وکنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ... شـما, مرده و فاقد حیات بودید, پس به شما حیات بخشید, سپس شما رامى میراند و دوباره براى روز محشر زنده مى سازد. مومنان در بهشت نیز مى گویند: افما نحن بمیتین الا موتتنا الاولى (الصافات , 37 : 58 و 59) مگر نیست که ما دیگر نخواهیم مرد, جز یک مردن نخستین که بر ما گذشت . 3 - زنده شدن اصحاب کهف یکى از دلائل صحت و امکان رجعت در این امت , زنده شدن اصحاب کهف است که در سوره کهف به آن تصریح شده : وتحسبهم ایقاظا وهم رقود... وکذلک بعثناهم لیتسالوا بینهم (الکهف , 18 : 18 و19) گمان مى برى که آنان بیدارند, در حالى که آنان آرمیده اند... این چنین آنان رابرانگیختم تا میان خود گفتگو کنند. وکذلک اعثرنا علیهم لیعلموا ان وعداللّه حق وان الساعه لاریب فیها (الکهف , 18: 21) این چنین , دیگران را بر آنان دلالت نمودیم , تا بدانند وعده خداوند, درباره رستاخیز, حق است , و هنگامه قیامت هر آینه آمدنى است و جاى شک در آن نیست . ولبثوا فى کهفهم ثلاث مائه سنین وازدادوا تسعا (الکهف , 18 : 25). آنان در غارشان سیصد سال درنگ نمودند, و نه سال بر آن افزودند. و این بدان جهت است که سیصد سال قمرى که متداول اعراب است , از سیصدسال شمسى نه سال کسر دارد, و چون آنان سیصد سال شمسى آرمیده بودند, لازم آمد که بر سال عربى افزوده گردد تا حساب درست آید.

4 - داستان عزیز او کـالـذى مر على قریه وهى خاویه على عروشها. قال انى یحى هذه اللّه بعد موتها.فاماته اللّه مائه عـام ثم بعثه . قال کم لبثت . قال لبثت یوما او بعض یوم . قال بل لبثت مائه عام . فانظر الى طعامک و شـرابـک لـم یـتـسنه . وانظر الى حمارک . ولنجعلک آیه للناس . وانظر الى العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما. فلما تبین له قال اعلم ان اللّه على کل شى قدیر (البقره , 2 : 259) یا همانند کسى که از کنار یک روستاى ویران شده عبور کرد, در حالى که سقفهاى آن فروریخته بـود, و مـردم آن مرده و استخوانها پوسیده و پراکنده شده بود, با خودگفت : چگونه خدا, اینها را پـس از مـرگ زنـده مـى کند. در این هنگام , خدا او را یکصدسال میراند, سپس برانگیخت , و به او گـفت : (نوایى شنید) چه قدر درنگ کردى .گفت : یک روز یا پاره اى از روز, به او گفت : نه بلکه یـکصد سال درنگ کردى . پس نگاه کن به خوردنى و آشامیدنى خود که همراه داشتى , هیچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده , ولى به الاغ خود نگاه کن که چگونه فرسوده و از هم گسیخته شده ... که ماتو را - زنده شدن تو پس از یکصد سال مردن را - نشانه اى براى مردم قرار دهیم (ازتو شنیده باور کنند که زنده شدن مردگان حق است ) اکنون به استخوانهاى پوسیده واز هم گسیخته الاغ خـود نـگـاه کـن , تا چگونه آنها را فرآورده استوار مى سازیم , سپس گوشت بر آن مى پوشانیم . پس هـنـگامى که این حقایق بر او آشکار گردید, گفت : هرآینه مى دانم خداوند بر همه کارى توانایى دارد.

 5 - هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون یکى دیگر از دلایل صحبت و امکان رجعت در این امت , داستان هفتاد هزار خانوارفرارى از طاعون است که دچار مرگ ناگهانى شدند, و سپس با دعاى پیغمبرى -مى گویند: حزقیل , سومین وصى حضرت موسى بوده - زنده شدند. در این باره چنین مى خوانیم : الـم تـر الى الذین خرجو من دیارهم وهم الوف حذر الموت . فقال لهم اللّه موتوا ثم احیاهم . ان اللّه لذو فضل على الناس ولکن اکثر الناس لا یشکرون (البقره , 2 :243). آیا ندیده اى - یعنى ندانسته اى - گروهى را که از ترس مرگ از خانه هاى خود بیرون شدند - و به بـهـانه بیمارى طاعون از شرکت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند -خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود, سـپـس - بر اثر دعاى پیغمبرى عظیم الشان -آنان را زنده نمود. خداوند نسبت به بندگان خود بخشاینده است گرچه بیشتر مردم سپاس نمى دارند. گـویـنـد: اینان هفتاد هزار خانوار بودند که از ترس مرگ , بیمارى طاعون را بهانه قراردادند, در جهاد شرکت نجستند, و از خانه هایشان بیرون شدند. آنگاه در راه , مرگ همگى فرارسید. و بر دست سومین وصى حضرت موسى (ع ) زنده شدند, و اینان گروهى از بنى اسرائیل بودند ((10)) .

 6 - ماجراى هفتاد نفرى اصحاب موسى (ع ) موسى (ع ), هفتاد نفر از قوم خود را انتخاب نمود و با خود به کوه طور برد, و آنان درخواست رویت نـمودند, که صاعقه آنان را در ربود, سپس با درخواست حضرت موسى (ع ) زنده گردیدند تا شکر خداى را به جا آورند. واذ قـلتم یا موسى لن نومن لک حتى نرى اللّه جهره فاخذتکم الصاعقه وانتم تنظرون . ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون (البقره , 2 : 56) یاد بیاورید هنگامى را که به موسى گفتید: ایمان نمى آوریم , تا خدا را بالعیان ببینیم ... پس صاعقه شـمـا را فراگرفت , در حالى که نظاره مى کردید - در مقابل این عقوبت کارى نمیتوانستید انجام دهید - آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم باشد تا سپاسگزار باشید. عـلامـه طبرسى مى گوید: گروهى از امامیه به این آیه تمسک جسته و رجعت را در این امت روا دانسته اند ((11)) . سپس در این زمینه به برخى اشکالات درباره رجعت اشاره دارد, که آنها را در جاى خود مى آوریم .

 7 - داستان زنده شدن قتیل اسرائیلى کـشـتـه اى در مـیـان بـنى اسرائیل یافت شد که کشنده او شناخته نبود, و هر کس گناه آن را به گردن دیگرى مى افکند. دستور رسید, تا گاوى را سر ببرند, و بیخ دم او را به کشته بزنند تا زنده شود, و خود, قاتل خویش را رسوا سازد. واذا قـتلتم نفسا فاداراتم فیها, واللّه مخرج ما کنتم تکتمون . فقلنا اضربوه ببعضها,کذلک یحى اللّه الموتى ویریکم آیاته لعلکم تعقلون (البقره , 2 : 72 و 73). بـه یـاد آورید هنگامى که فردى را کشتید و گناه کشتن او را به گردن یکدیگرمى افکندید, ولى خداوند آنچه را پنهان مى ساختید آشکار مى سازد. پس فرمان دادیم (تا گاوى را کشته ) و قسمتى از آن را (کـه همان بیخ دم او باشد) به کشته بزنیدتا (با اذن خدا) زنده گردد. این چنین است که خداوند مردگان را زنده مى کند, ودلائل خود را براى شما آشکار مى سازد, باشد تا اندیشه کنید.

 8 - بازگشت مسیح (ع ) یـکـى از دلائل بـر صحت و امکان بازگشت به این جهان پیش از قیامت , بازگشت حضرت مسیح (ع ) است که پس از رفتن از این جهان به جهان دیگر, بازمى گردد و باحضرت مهدى (عج ), بیعت کرده , در نماز به او اقتدا مى نماید, و تمامى اهل کتاب به او ایمان آورده از او پیروى مى کنند: وان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته , ویوم القیامه یکون علیهم شهیدا(النسا, 4 : 159). تـمامى اهل کتاب - یهود و نصارى - پیش از مرگش به او ایمان مى آورند... و در روزرستاخیز بر آنان گواه خواهد بود. بـازگشت حضرت مسیح (ع ) رجعتى است که پیش از روز قیامت انجام مى گیرد, وشاهد صدقى است بر صحت مدعاى شیعه بر امکان رجعت .

 در ایـن زمـیـنـه , عـلى بن ابراهیم قمى از شهر بن حوشب ((12)) روایتى آورده گوید:حجاج بن یوسف ثقفى به من گفت : آیه اى در قرآن است که مرا بیچاره کرده , گفتم :کدام آیه . گفت : وان اهـل الـکـتـاب الا لـیومنن به قبل موته با ایمان گمان که ضمیرقبل موته به من اهل الکتاب بـازمى گردد, گفت : به خدا قسم که من دستور کشتن یهودى و نصرانى را مى دهم , و چشم به او مـى دوزم تـا ببینم لب حرکت مى دهد,ولى هرگز, بلکه بى حرکت مى ماند, بدو گفتم : نه چنین نـیـسـت کـه گـمان برده اى .گفت : پس چگونه است . گفتم : عیسى (ع ) پیش از قیام قیامت از آسـمـان فـرود مـى آیـد, آنـگـاه هـمه ملتهاى یهود و نصارى و غیره به او ایمان مى آورند, پیش از آنکه عیسى (ع ) بمیرد, و در نماز به حضرت مهدى (عج ) اقتدا مى کند. گـفت : این را از کجا آوردى . گفتم : از امام محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب (ع ). آنگاه گفت : جئت بها واللّه من عین صافیه آن را از چشمه زلالى دریافت کرده اى ((13)) .

۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

رجعت در اندیشه شیعى

رجـعـت یـکى از مسائل پیچیده مربوط به دوران ظهور حضرت مهدى (عج ) است ,بر اساس این عـقـیـده گروهى از مومنین به این جهان بازمى گردند تا ظهور دولت حق را مشاهده کنند و از شـکـوفـایـى آن لذت ببرند, و نیز گروهى از منافقین بازگردانده مى شوند تا کیفر دنیوى اعمال ناشایست خویش را بچشند.
رجعت یکى از عقاید ویژه مذهب تشیع است که از دیرباز, شیعه امامیه بر آن بوده اند و بدان معروف گـشـتـه انـد و بـه واسطه اعتقاد به آن مورد طعن دشمنان قرارگرفته اند, بحثها و گفتگوهاى فراوانى در این باره میان بزرگان شیعه و مخالفین آنهارخ داده که تاریخ آن را ثبت و ضبط نموده است ((1)) . در این زمینه روایات بسیارى از خاندان نبوت به دست ما رسیده است .
طبق گفته علامه مجلسى نـزدیـک بـه دویـسـت روایـت در این باب وجود دارد, وى بیشتر آنها رادر کتاب بحارالانوار باب رجعت گرد آورده است ((2)) . در قرآن مواردى وجود دارد که امکان رجعت را در این امت به ثبوت مى رساند.

براساس قرآن کریم گروههایى با افرادى پس از مرگ زنده شده و تا مدتى به حیات مجدد خود ادامه داده اند.

البته اغلب این شواهد صرفا امکان قضیه را مى رساند, ولى دو مورد در قرآن کریم صراحتا رجعت اشاره دارد: در سوره نمل مى خوانیم : ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بیاتنا (النمل , 27 : 83).
روزى خواهد آمد که از هر گروهى دسته اى را برمى انگیزیم , از کسانى که آیات ما رامورد تکذیب قرار مى دهند.
ایـن آیه صراحت دارد که دسته هایى از ستمکاران برانگیخته مى شوند, نه همه آنها,و منظور از آن برانگیخته شدن در روز قیامت نیست , چون حشر قیامت , رستاخیزى همگانى است : وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا (الکهف , 18 : 47) آنها را برانگیختیم , هیچ کس را فروگذار ننمودیم و نیز در قرآن کریم آمده است : وکل اتوه داخرین همه نزد او آیند, در حالى که خوار و زبونند.
و همچنین آیه ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین دلالت بر رجعت دارد, زیرا از دومرگ و دو زنده شدن خبر مى دهد, میراندن نخست , پس از حیات نخست , ومیراندن دوم , پس از حیات در رجعت .

۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مشخّصات امام زمان (علیه السلام)

بهرحال امام زمان(علیه السلام) در زمان پدر که 5 ساله بود (از سال 255 تا 260، سال شهادت پدر) نزد پدر بود، ولى در مخفیگاه بسر مى برد، بسیارى از اصحاب ائمّه(علیهم السلام) و علما و فقهاى اعلام اسلام، وى را زیارت کرده اند، حتى بسیارى از نوابغ و علماى بزرگ چین و بخارا و سمرقند و هندوسند و اندلس و اروپا به سامرّاه سفر کرده و توسط امام عسکرى(علیه السلام) با امام زمان(علیه السلام)ملاقات کرده و مسائل خود را از وى پرسیده اند، و نشان سوغات و هدایاى صاحبانش را از او خواسته اند، او به یک یک آنها پاسخ صحیح داده است. (چنانکه این مطلب در جلد 52 و 53 بحار بطور مفصّل آمده است.)

براى اینکه بیشتر با این عزیز که پرده هاى غفلت و گناه، ما را از دیدارش محروم ساخته آشنا شوید به این حدیث توجه کنید: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«اَلْمَهْدِىُّ مِنْ وُلْدِى اَرْبَعِینَ سَنَةً کَانَ وَجْهُهُ کَوْکَبٌ دُرِّىٌ فِى خَدِّهِ الاَْیْمَنِ خالٌ اَسْوَدٌ عَلَیْهِ عَبَائَتانِ قُطْوانِیَتانِ، کَاَنَّهُ مِنْ رِجالِ بَنِى اِسْرائِیلِ یَسْتَخْرِجُ الْکُنُوزَ وَیَفْتَحُ مَدَائِنَ الشِّرْکِ;

مهدى(عج) از فرزندان من داراى چهل سال است (یعنى هنگام خروج همچون مرد چهل ساله است) صورتش همچون ستاره درخشان است، در گونه راستش خال سیاهى است و دو عباى قطوانى بردوش دارد، قیافه اش همانند مردان بنى اسرائیل (زمان حضرت موسى(علیه السلام) ) است گنجها را استخراج کند، کشورهاى شرک را فتح کرده و تحت رهبرى خود در مى آورد.»( [17] )

از خصوصیات امام قائم (عج) اینکه آن حضرت از ناحیه پدر از نسل امام حسین(علیه السلام) است، از ناحیه مادر از نسل امام حسن(علیه السلام)است، از این رو که مادر امام باقر(علیه السلام) از فرزندان امام حسن(علیه السلام)است.( [18] )

از ویژگیهاى او اینکه پس از ظهور، حضرت عیسى(علیه السلام) از آسمان آمده و پشت سر او نماز بجا مى آورد.( [19] )

و دیگر اینکه در آخر عمر امام قائم (که رجعت امامان به وجود مى آید) پس از آنکه حضرت قائم (عج) از دنیا رحلت کرد، امام حسین(علیه السلام)بدن او را غسل مى دهد.( [20] )

و دیگر اینکه امام عصر(عج) شبیه یوسف(علیه السلام) و عیسى(علیه السلام)وموسى(علیه السلام)و محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) است.( [21] )

این هم در جاى خود بسیار جالب است که بزرگترین چهره انقلابى تاریخ، حضرت سیّد الشهداء امام حسین(علیه السلام) در غسل و کفن و دفن مصلح بزرگ جهان حضور یابد.

بهر حال مردم باید در هر زمان، امام زمان(علیه السلام) خود را بشناسند و هر زمانى داراى امام است (و این کتاب براى همین منظور نگاشته شده) در زمان ائمّه(علیهم السلام) یاران امامان در این جهت خیلى کوشا بودند که امام حق را بشناسند، اکنون به روایت زیر توجه کنید:

محمّد بن عثمان( [22] ) گوید: از پدرم شنیدم گفت: از امام عسکرى(علیه السلام)این سؤال شد و من در حضورش بودم، سؤال این بود:

«این مطلب که از پدران شما نقل شده: هیچگاه زمین از حجّت خدا خالى نمى ماند و اگر کسى بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ زمان جاهلیّت مرده است( [23] ) آیا حق است؟»

امام حسن(علیه السلام) فرمود:

آرى این مطلب حق است همچنانکه روز حق است، شخصى پرسید: بعد از شما امام مردم کیست؟

فرمود: پسرم محمّد، امام و حجّت بعد از من است کسى که بمیرد و او را نشناسد بمرگ زمان جاهلیّت مرده است، ولى براى او غیبتى هست که نادانان در این مورد حیران گردند و منحرفان هلاک شوند، و کسانى که وقت ظهورش را تعیین کنند او را تکذیب نمایند، سپس ظهور مى کنند گویا مى بینم طوقهاى سفیدى را که بر بالاى سر او در نجف و کوفه در حرکت است.( [24] ) و در پرچم ارتش آنحضرت نوشته شده:

«اَلْبَیْعَةُ لِلّهِ; بیعت مخصوص خداست.»( [25] )

از ویژگیهاى آن بزرگوار اینکه: پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«مهدى طاووس اهل بهشت است.»

و در عبارت دیگر فرمود:

«چهره مهدى(عج) از فرزندانم همچون ماه تابان است، رنگ چهره اش عربى است و بدنش همانند جسم مردان بنى اسرائیل (بلندقد) است، زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مى کند، اهل آسمانها و زمین و پرندگان در هوا از حکومتش راضى هستند، بیست سال حکومت مى کنند.»( [26] )

روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به دختر گرامیش فاطمه(علیها السلام) رو کرد و به این شخصیتها افتخار کرده و فرمود:

«بهترین پیامبران پدرت است، و از ما است بهترین اوصیاء که شوهرت على(علیه السلام) است و از ما است بهترین شهدا که عموى من حمزه است، از ماست آنکس که دو پر دارد و با آن دو پر در بهشت هرجا بخواهد بپرواز در مى آید، و او پسر عموى پدرت جعفر است، از ماست دو سبط این امت، دو آقاى جوانان اهل بهشت، حسن(علیه السلام)و حسین(علیه السلام) و این دو فرزندان تو هستند و از ما است مهدى(عج) و او از فرزندان تو است.»( [27] )

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

«قائم ما داراى نشانه هایى از شش پیامبر است:

1 ـ نشانه اى از نوح(علیه السلام).

2 ـ نشانه اى از ابراهیم(علیه السلام).

3 ـ نشانه اى از عیسى(علیه السلام) .

4 ـ نشانه اى از موسى(علیه السلام) .

5 ـ نشانه اى از ایّوب (علیه السلام) .

6 ـ نشانه اى از محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) .

امّا نشانه اش از نوح(علیه السلام)طول عمر است، امّا نشانه اش از ابراهیم(علیه السلام) مخفى بودن محل ولادتش است، امّا نشانه اش از موسى(علیه السلام) ترس از دشمن و غیبت است (که موسى(علیه السلام)از ترس فرعونیان از مصر به مدین رفت و مدتى مخفى بود) امّا نشانه اش از عیسى(علیه السلام) اختلاف رأى مردم درباره اش، و اعتزال او از مردم است، امّا نشانه اش از ایّوب(علیه السلام)گشایش و پیروزى پس از بلیّات و گرفتارى است، امّا نشانه اش از محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)قیام به شمشیر است.»( [28] )

و در بعضى روایات، نشانه اى از حضرت یوسف(علیه السلام)نیز ذکر شده و آن زندان است( [29] ) (شاید منظور دورى او از دوستانش که به منزله زندانى بودن او است).

از ویژگیهاى امام قائم(عج) اینکه: امام حسین(علیه السلام) فرمود:

«او از نظرها پنهان است تا کسى او را به بیعت خود نخواند، و او زیر پرچم هیچ رهبر ناشایستى نرود.»( [30] )


 


منابع:

[17] ـ اثباة الهداة، جلد 7، صفحه 185 ـ المجالس السنیه، جلد 5 صفحه 702 ـ 703.

[18] ـ اثباة الهداة ـ جلد 7، صفحه 184.

[19] ـ اثباة الهداة، جلد 7، صفحه 184.

[20] ـ بحار جلد 54، صفحه 347 به نقل از امام باقر(علیه السلام).

[21] ـ اثباة الهداة، جلد 7، صفحه 102 (مسائل رجعت در کتاب بحار جلد 53، صفحه 39 تا 144 آمده است).

[22] ـ دومین نائب خاص امام زمان(علیه السلام) .

[23] ـ مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمَامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَةً جَاهِلِیّةً.

[24] ـ کشف الغمّه جلد 3، صفحه 451.

[25] ـ المجالس السنیه سید محسن جبل عاملى جلد 5.

[26] ـ المجالس السنیه سید محسن جبل عاملى جلد 5.

[27] ـ المجالس السنیه، ج 5، ص 70، به نقل از طبرانى.

[28] ـ اعلام الورى، ص 402.

[29] ـ اعلام الورى، ص 403.

[30] ـ بحار الأنوار، ج 52، ص 279.


۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
منتظر ظهور

خروج سیّد حسنى و یمانى

از جمله علائمى که در آستانه ظهور امام قائم(عج) رخ مى دهد خروج سیّد حسنى با یارانش براى یارى آنحضرت است، اینک توضیح آن:

سیّد حسنى جوان خوش صورتى است که از طرف دیلم( [15] ) و قزوین خروج مى نماید و با صداى بلند فریاد کند که به فریاد رسید آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)را که از شما یارى مى طلبند و این سیّد حسنى ظاهراً از اولاد حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) باشد و دعوى بر باطل ننماید و دعوت بر نفس خود نکند بلکه از شیعیان خُلَّص ائمّه اثنى عشر(علیهم السلام)و تابع دین حق باشد و دعوى نیابت و مهدویّت نخواهد نمود و لکن مطاع و بزرگ و رئیس خواهد بود و درگفتار و کردار موافق است با شریعت مطهّره حضرت خاتم النّبیین(صلى الله علیه وآله وسلم)و در زمان خروج او کفر و ظلم، عالم را فرا گرفته باشد و مردم از دست ظالمان و فاسقان در اذیّت باشند و جمعى از مؤمنین نیز مستعد باشند از براى ظلم ظالمین، و در آن حال سیِّد حسنى استغاثه نماید از براى نصرت دین آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) پس مردم او را اطاعت نمایند خصوصاً گنجهاى طالقان که از طلا و نقره نباشند بلکه مردان شجاع و قوى دل و مسلّح و مکمّل که بر اسبهاى اشهب سوار باشند، در اطراف او جمع گردند و جمعیت او زیاد شود و مانند سلطان عادل در میان ایشان حکم و سلوک نماید و کم کم بر اهل ظلم و طغیان غلبه نماید و از مکان و جاى خود تا کوفه زمین را از لوث وجود ظالمین و کافران پاک کند و چون با اصحاب خود وارد کوفه شود، به او خبر دهند که حضرت حجة اللّه مهدى آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) ظهور نموده و از مدینه به کوفه تشریف آورده است پس سیّد حسنى با اصحاب خود خدمت آنحضرت مشرّف مى شوند و از آنحضرت مطالبه دلائل امامت و مواریث انبیاء(علیهم السلام) را مى نمایند، حضرت امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: بخدا سوگند که آن جوان آنحضرت را مى شناسد و مى داند که او بر حق است و لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر نماید، پس آنحضرت دلائل امامت و مواریث انبیاء(علیهم السلام) از براى او ظاهر نماید، در آن وقت سیّد حسنى و اصحابش با آنحضرت بیعت خواهند نمود مگر قلیلى از اصحاب او که 000/400 از زیدیّه باشند که مصحف ها و قرآن درگردن ایشان حمایل است و آنچه مشاهده نمودند از دلائل و معجزات آن را حمل بر سحر نمایند و گویند این سخنان بزرگى است و اینها همه سحر است که به ما نموده اند، پس امام قائم (عج) آنچه آنان را نصیحت و موعظه نماید و آنچه از معجزات بیاورد
در آنها تأثیر نخواهد کرد، تا سه روز ایشان را مهلت مى دهد و چون موعظه آنحضرت را که حق است قبول ننمایند امر مى فرماید که گردنهاى ایشان را بزنند و حال ایشان شبیه است به حال خوارج نهروان که در لشکر امام على(علیه السلام)در جنگ صفّین بودند.( [16] )

یمانى نیز از رهبران بر حق است که به  حمایت از مهدى(عج) خروج مى کند، امام صادق(علیه السلام) در ضمن روایتى فرمود: سفیانى و خراسانى و یمانى در یک سال و در یکشهر و در یکروز خروج مى کنند و هیچ پرچمى مانند یمانى، به هدایت نزدیکتر نیست، زیرا یمانى مردم را به حق دعوت مى کند.( [17] )



منابع:

[15] ـ یکى از بلاد گیلان.

[16] ـ منتهى الآمال، ص 337 ـ در این کتاب به بعضى از علائم دیگر نیز اشاره شده است به ص 335 به بعد مراجعه شود، در کتاب بحار، ج 52، نیز بطور کوتاه از سیّد حسنى از قول امام باقر(علیه السلام) آمده است، و نیز در ج 53، ص 115 جریان سیّد حسنى آمده است، و در آنجا ذکر شده وقتى سیّد حسنى از امام مطالبه دلائل مى کند و یقین به صدق امام پیدا مى کند مى گوید: اللّه اکبر دستت را بده تا با تو بیعت کنم، با آنحضرت بیعت مى کند و به پیروى از او، سپاه او (جز زیدیّه) نیز بیعت مى کنند.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: «سیّد حسنى و یارانش، دلاورانه از امام قائم (عج) دفاع مى کنند، ولى سرانجام در راه امام شهید مى شود، اهل مکه او را مى کشند و سرش را به شام مى فرستند.» (بحار، ج 52، ص 301).

[17] ـ تفصیل آن در کتاب اعلام الورى، ص 429.

۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مصلح جهانی امکان پذیر است؟

 آیا این پیش بینى قابل اجراء است؟

مى پرسند: آیا چنین پیش بینى براى آینده در مورد مصلح جهانى حضرت مهدى(عج) از نظر طبیعى و اجتماعى (با توجّه به شرایط زمان در همه کشورها)، قابل عمل و یا دست کم امکان پذیر است؟!

 

پاسخ:

سیر تکاملى بشر که در همه جهان مشاهده مى شود، بخصوص سیر تکاملى اجتماعى و علمى در میان انسانها، نوید برقرارى حکومت مصلح واحد را در آینده به روشنى به ما خبر مى دهد.

از سوى دیگر همه دستگاههاى آفرینش به سوى تکامل گام بر مى دارند، و ما که جزئى از آفرینش هستیم، اقتضاى هماهنگى و همدوشى با آفرینش الزام مى کند که انسانها نیز به سوى یک تکامل بزرگ که در سایه یک حکومت الهى تحت رهبریهاى مردى بزرگ و عادل برقرار مى شود گام بردارند و به نتیجه برسند.

بعلاوه ضرورتهاى اجتماعى، و واکنشهائى که همه روزه در گوشه و کنار جهان در برابر ظلم و تعدّى پیدا مى شود به نوبه خود نیز پلّه هاى تکاملى به سوى وحدت جهانى تحت حکومت مصلح جهانى را مژده مى دهند.

در اینجا اضافه مى کنیم که در فطرت و اعماق وجدان و نهاد انسانها، عدالت خواهى و صلح و صفا و مبارزه با ظلم و هرگونه فساد و تعدّى سرشته شده است، و این عامل نیز خواه ناخواه به طور طبیعى و خودجوش، انسانها را به برقرارى چنین حکومت ایده آل و چنین نظام بهشتى و سراسر صفا سوق مى دهد و سرانجام در این سیر، توفیق دستیابى به چنین نظامى را پیدا خواهد کرد، تا از نظامهاى جهنّمى رهائى یابد.

بنابر این: چنین پیش بینى از نظر طبیعى و جامعه شناسى، هم قابل پیش بینى است و هم امکان پذیر است، و هم عملى است.

فراز و نشیبهاى تاریخ بشر در مسیر طولانى خود شواهد بسیارى را براى جهش و پیروزى در انقلابها و طرحهاى بسیار براى زندگى بهتر از نظر روحى و جسمى در آینده که همه را مى توان پله هائى براى دستیابى به انقلاب عظیم جهانى مصلح کل در طول تاریخ بحساب آورد نشان مى دهد.

ما این مطلب را در مقایسه با هزاران سال قبل که چگونه بشر در رشته هاى بسیار علمى و اقتصادى و اجتماعى به پیش رفته به خوبى مى توانیم درک کنیم.

 

 

    

۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

نشانه هاى خود حضرت چیست؟

 پاسخ:

مقدارى از نشانه هاى قائم(عج) در ضمن این کتاب آمده است، ولى در اینجا نیز به چند نشانه اشاره مى کنیم:

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«امامت امّت( [31] ) صلاح نیست مگر براى شخصى که داراى سه خصلت باشد:

1 ـ سزاوارترین مردم به امام قبل.

2 ـ اسلحه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در نزد او باشد.

3 ـ امام سابق، او را به طور آشکار، وصىّ خود کرده باشد.»( [32] )

اباصلت هروى گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم نشانه قائم(عج) در وقت خروج چیست؟

فرمود: «او در سن پیران است ولى سیماى جوان دارد، ناظران به او گمان مى برند که چهل سال یا کمتر دارد، او با مرور شب و روز پیر نمى شود تا پایان عمرش فرا رسد.»( [33] )

مرحوم صدوق(رحمه الله) از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند:

«نخستین سخنى که حضرت مهدى(عج) پس از قیام خود مى فرماید این است:

«من بقیّة اللّه و حجّت و خلیفه خدا بر شما هستم»

سپس هیچکس بر او سلام نمى کند مگر اینکه مى گوید:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللّهِ فِى اَرْضِهِ:

سلام بر تو اى بقیّه (ذخیره بادوام) خدا در زمین خدا.»( [34] )

قبلاً گفتیم امام قائم(عج) در تمام جهات شباهت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)دارد حتى در قیافه و روش و خصوصیات.

نیز امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«در مکّه تعداد بیعت کنندگان به 000/10 نفر مى رسند، و در سراسر زمین معبودى جز خدا یافت نمى شود و همه معبودهاى باطل، آتش مى گیرند...»( [35] )

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«شب 23 ماه رمضان ندا بنام امام قائم(عج) بلند شود، و آنحضرت در روز عاشورا که در آن امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، قیام کند، گویا روز شنبه دهم محرم را مى نگرم که آنحضرت بین حجرالاسود و مقام ابراهیم(علیه السلام)، در کنار کعبه ایستاده و جبرئیل در حضورش است، اعلام بیعت مى شود که همه شیعیان و طرفداران او از اطراف جهان به مکه آیند و با او بیعت کنند، زمین براى آنها در نور دیده مى شود (که زودتر برسند)، پس آنگاه خداوند زمین را که پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد کند.»( [36] )

    


منابع:

     [31] ـ منظور امامت معصومین است.

[32] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 402.

[33] ـ بحار، ج 52، ص 285.

[34] ـ تفسیر صافى، ذیل آیه 86 سوره هود.

[35] ـ کشف الغمّه، ج 3، ص 461.

[36] ـ کشف الغمّه، ج 3، ص 460.


۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

سفیانى و دجّال کیستند؟

در آستانه ظهور حضرت مهدى(عج) نشانه هاى دیگرى نیز بروز مى کند از جمله خروج سفیانى و دجّال( [18] ) است سفیانى از جانب شام، بر مى خیزد.( [19] )

و افراد دیگرى نیز که تا 30 یا 60 کذّاب در روایات ذکر شده است( [20] )، اینها همه پرچم مخالفت بر مى افروزند و سرانجام بدست یاران مهدى(عج) و به رهبرى آنحضرت شکست مى خورند و به هلاکت مى رسند، از جمله از شکست خوردگان گروه 000/10 نفرى «بتریّه» است که در مسیر کوفه با سپاه قائم (عج) جنگ کنند و همگى به هلاکت مى رسند، امام در کوفه کاخهاى ستمگران را ویران مى سازد و همه منافقین توطئه گر بدست یاران مهدى(عج) به هلاکت مى رسند.( [21] )

در وصف سفیانى آمده که او از نسل ابوسفیان است از پلیدترین مردم، سرخ مایل به زرد رنگ است (در ظاهر مقدّس مآبى مى کند) و ذکرش این است: یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، سرانجامش دوزخ است، آنقدر پلید است که کنیزش را که از او بچه دار شده زنده به گور مى کند.( [22] )

و به نقل دیگر امام باقر(علیه السلام) فرمود: در شام سه گروه داراى پرچم، خروج مى کنند: اصهب، ابقع و سفیانى.( [23] )

به هر حال سفیانى پلید با دار و دسته اش بر ضد حضرت مهدى(عج) قیام مى کند.

مهدى(عج) به مردم فرمان مى دهد به جنگ این دشمن خدا و دشمن خودتان برخیزید.

سپس خود حضرت مهدى(عج) همراه مسلمانان براى جنگ با سفیانى از مکه به شام رفته و در شام با او مى جنگد سرانجام سفیانى و دار و دسته اش، شکست مى خورند و سفیانى زیر درخت بغوطه دمشق به هلاکت مى رسد.( [24] )

و در بعضى از روایات آمده: ارتش و طرفداران او براى جنگ با مهدى(عج) به مکه مى روند، وقتى که در راه به سرزمین «بیداء» رسیدند، بقدرت الهى مسخ مى گردند و یا در زمین فرو مى روند.( [25] )

کوتاه سخن آنکه: «سفیان» یک طاغوت پلید داراى یک رژیم جهنّمى است که با ویژگیهاى خاص با انقلاب جهانى مهدى(عج) مخالفت مى کند و شکست مى خورد.( [26] )

امّا در مورد دجّال باید گفت: او نیز یک طاغوت حیله گر دیگر است.

طبق نقل امام صادق(علیه السلام)، امیر مؤمنان على(علیه السلام) در ضمن خطبه طولانى فرمود:

«حضرت مهدى(عج) با یارانش از مکه به بیت المقدس مى آیند و در آنجا بین آنحضرت با دجّال و ارتش دجّال جنگ واقع مى شود، دجّال و ارتشش مفتضحانه شکست مى خورند، بطوریکه از اوّل تا آخر آنها به هلاکت مى رسند و دنیا آباد مى شود و حضرت مهدى، عدالت و قسط را در جهان بپا مى دارد.

طبق روایتى: آنحضرت دجّال را در کُناسه کوفه به دار مى زند.»( [27] )

خروج دجّال در روایات اهل تسنّن و در تورات و انجیل نیز آمده است.

اوصاف و ویژگیهاى او نیز در روایات ذکر شده.( [28] )

به هر حال آنحضرت، دجّال یعنى آن طاغوت حقّه باز و پرتزویر را نیز که به جنگ مهدى(عج) بر مى خیزد شکست مى دهد و طبق بعضى از روایات، آنحضرت، حضرت عیسى(علیه السلام) را در کشتن دجّال در سرزمین فلسطین کمک مى کند.( [29] )

آرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود:

«بدانکه فرزندم از کسانى که به تو و شیعیان تو ستم کردند در دنیا انتقام مى گیرد، و خداوند در آخرت آنها را عذاب مى نماید.

سلمان پرسید: او کیست؟

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: او نهمین فرزند حسین(علیه السلام)است که پس از غیبت طولانى ظاهر مى شود و فرمان خدا را اعلام مى کند و دین خدا را آشکار مى سازد و از دشمنان خدا انتقام مى گیرد و سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد مى نماید.»( [30] )

ضمناً روشن شد که رهبران مخالف دیگر نیز، طاغوتها یا طاغوتچه هایى دیگر روى زمینند.



منابع:

[18] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 397.

[19] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 391 و 392.

[20] ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 209 و اعلام الورى، ص 426.

[21] ـ کشف الغمّه، ج 3، ص 364 ـ بحار، ج 52، ص 338.

[22] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 398 ـ بحار، ج 52، ص 213 (از نسل عتبة بن ابى سفیان).

[23] ـ اعلام الورى، ص 428.

[24] ـ المجالس السنیه، ج 5، ص 723 ـ این درخت، درخت بلند و پرشاخه اى است که در آن هنگام در حیره است (اثباة الهداة، ج 7، ص 168).

[25] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 239.

[26] ـ المجالس السنیه، ج 5، ص 723، بحار، ج 53، ص 10.

[27] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 142 ـ 176.

[28] ـ در این باره به بحارالأنوار، ج 52، ص 194 و 195 مراجعه شود.

[29] ـ المجالس السنیّه، ج 5، ص 710.

[30] ـ اثباة الهدة، ج 7، ص 137 ـ علائم بسیار دیگرى نیز ذکر شده که براى رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر شد به اثباة الهداة، ج 7، ص 383 تا 431 مراجعه شود.

۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

آیا قیام قبل از ظهور مهدى (عج) روا است؟

سؤال:

در ضمن بررسى روایات مربوط به حضرت مهدى(علیه السلام) آمده که امام صادق(علیه السلام) به مفضّل(رحمه الله) فرمود:

«هر بیعت، قبل از ظهور مهدى(علیه السلام)، کفر، نفاق و تزویر است و لعنت بر بیعت شونده و بیعت کننده.»( [11] )

و از امام حسین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«هر پرچم (برافراشته از رهبرى) قبل از قیام مهدى(علیه السلام)طاغوت است.»

و بفرموده امام باقر(علیه السلام):

«صاحب آن پرچم طاغوت است.»( [12] )

آیا اگر «ولىّ فقیه» در زمان غیبت، زمام رهبرى را بدست گیرد مشمول این گونه روایات نیست؟!

 

پاسخ:

این روایات مربوط به آن رهبرانى است که مستقلاًّ رهبرى امور را بدست مى گیرند، ولى در ولایت فقیه، استقلال نیست، بلکه نیابت به اذن عام حضرت مهدى(عج) است، چنانکه خود دلائل ولایت فقیه این مطلب را ثابت مى کند، و در حقیقت این پرچم و بیعت، به عنوان نیابت و زمینه سازى براى ظهور آنحضرت مى باشد، و آن حضرت و امامان(علیهم السلام)دیگر هم چنین اجازه بلکه چنین تکلیف را به مردان فقیه شایسته داده اند.

 
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

نشانه هاى ظهور امام (علیه السلام) چیست؟

پاسخ:

وقت ظهور آنحضرت معلوم نیست، و حتّى مطابق روایات کسانى که وقت ظهور را تعیین کنند، دروغگو شمرده شده اند.( [10] )

ولى نشانه هایى به عنوان علائم ظهور در روایات بسیار آمده که مربوط به مدت اندکى قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهور است، این نشانه ها بسیار زیادند( [11] ) که معروفترین و جامعترین آنها این است که هرج و مرج در همه چیز دنیا مشهود مى گردد.( [12] )

سراسر جهان پر از ظلم و جور و فساد گردد( [13] ) چنانکه در هر انقلابى معمولا، ظلم و فساد قبل از آن، باعث انقلاب مى گردد، این موضوع در ضمن یک روایتى جامع بطور مشروح بیان شده و امام صادق(علیه السلام)آن را در 119 ماده بیان کرده است و اینک ترجمه روایت:

حضرت امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش فرمود:

1 ـ هرگاه دیدى: حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.

2 ـ و دیدى که: ظلم همه جا را گرفته.

3 ـ و دیدى که: قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود.

4 ـ و دیدى که: دین همچون ظرف تو خالى، و بى محتوا شده است.

5 ـ و دیدى که: طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند.

6 ـ و دیدى که: کارهاى بد آشکار شده و از آن نهى نمى شود و بدکاران بازخواست نمى شوند.

7 ـ و دیدى که: چنان فسق و فجور آشکار شده که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفاء مى کنند.

8 ـ و دیدى که: افراد با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمى پذیرند.

9 ـ و دیدى که: شخص بدکار، دروغ گوید، و کسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى کند.

10 ـ و دیدى بچه ها، بزرگان را تحقیر کنند.

11 ـ و دیدى که: قطع پیوند خویشاوندى شود.

12 ـ و دیدى که: بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.

13 ـ و دیدى نوجوانان پسر، همان کنند که زنان مى کنند.

14 ـ و دیدى که: زنان با زنان ازدواج نمایند.

15 ـ و دیدى که: مدّاحى دروغین از اشخاص، زیاد شود.

16 ـ و دیدى که: انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف مى کنند و کسى مانع نمى شود.

17 ـ و دیدى که: افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مؤمنین، به خدا پناه مى برند.

18 ـ و دیدى که: همسایه به همسایه خود اذیت مى کند و از آن جلوگیرى نمى شود.

19 ـ و دیدى که : کافر به خاطر سختى مؤمن، شاد است.

20 ـ و دیدى که: شراب را آشکارا مى آشامند و براى نوشیدن آن کنار هم مى نشینند و از خداوند متعال نمى ترسند.

21 ـ و دیدى: کسى که امر به معروف مى کند خوار و ذلیل است.

22 ـ و دیدى آدم بدکار در آنچه آن را خدا دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است.

23 ـ و دیدى اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.

24 ـ و دیدى راه نیک بسته و راه بدباز است.

25 ـ و دیدى خانه کعبه تعطیل شده، و به تعطیلى آن دستور داده مى شود.

26 ـ و دیدى که: انسان به زبان مى گوید ولى عمل نمى کند.

27 ـ و دیدى که: مردان از مردان و زنان از زنان لذّت مى برند، (یا مردان خود را براى مردان، و زنان خود را براى زنان فربه مى کنند).

28 ـ و دیدى که: زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تأمین مى شود.

29 ـ و دیدى زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع) تشکیل مى دهند.

30 ـ و دیدى که: در میان فرزندان «عبّاس»، کارهاى زنانگى به وجود آید.

31 ـ و دیدى که: زن براى زنا با مردان، با شوهر خود همکارى کند.

32 ـ و دیدى که: بیشتر مردم و بهترین خانه ها، زنان را بر بدکارى کمک مى کنند.

33 ـ و دیدى که: مؤمن، خوار و ذلیل شمرده شود.

34 ـ و دیدى که: بدعت و زنا آشکار شود.

35 ـ و دیدى مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند.

36 ـ و دیدى که: حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.

37 ـ و دیدى که: دین بر اساس میل اشخاص معنى شود و کتاب خدا و احکامش تعطیل گردد.

38 ـ و دیدى که: جرئت برگناه آشکار شود، و دیگر کسى براى انجام آن منتظر تاریکى شب نگردد.

39 ـ و دیدى مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش.

40 ـ و دیدى که: ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.

41 ـ و دیدى که: سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند.

42 ـ و دیدى که: والیان در قضاوت رشوه بگیرند.

43 ـ و دیدى که: پستهاى مهم والیان بر اساس مزایده است نه بر اساس شایستگى.

44 ـ و دیدى که: مردم را از روى تهمت و یا سوءظن بکشند.

45 ـ و دیدى که: مرد بخاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد.

46 ـ و دیدى که: مرد از بدکارگى همسرش نان مى خورد.

47 ـ و دیدى که: زن بر شوهر خود مسلّط شود، و کارهایى که مورد خشنودى شوهر نیست انجام مى دهد، و به شوهرش خرجى مى دهد.

48 ـ و دیدى که: مرد همسر و کنیزش را کرایه مى دهد و به غذاى پست (که از این راه بدست مى آورد) خشنود است.

49 ـ و دیدى که: سوگندهاى دروغ به خدا بسیار گردد.

50 ـ و دیدى که: آشکارا قمار بازى مى شود.

51 و دیدى که: مشروبات الکلى بطور آشکار بدون مانع خرید و فروش مى شود.

52 ـ و دیدى که: زنان مسلمان خود را به کافر مى بخشند.

53 ـ و دیدى که: کارهاى زشت آشکار شده و هر کس از کنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود.

54 ـ و دیدى که: مردم محترم، توسط کسى که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.

55 ـ و دیدى که: نزدیکترین مردم به فرمانداران آنانى هستند که به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت(علیهم السلام)ستایش شوند.

56 ـ و دیدى که: هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش را قبول نمى کنند.

57 ـ و دیدى که: در گفتن سخن باطل و دروغ، با همدیگر رقابت کنند.

58 ـ و دیدى که: شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولى شنیدن باطل برایشان آسان است.

59 ـ و دیدى که: همسایه از ترس زبان بد همسایه، او را احترام مى کند.

60 ـ و دیدى که: حدود الهى تعطیل شود و طبق هوى و هوس عمل شود.

61 ـ و دیدى که: مسجدها طلاکارى (زینت داده) شود.

62 ـ و دیدى که: راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان دروغگو است.

63 ـ و دیدى که: بدکارى آشکار شده و براى سخن چینى کوشش مى شود.

64 ـ و دیدى که: ستم و تجاوز شایع شده.

65 ـ و دیدى که: غیبت، سخن خوش آنها گردد، و بعضى بعض دیگر را به آن بشارت دهند.

66 ـ و دیدى که:  حج و جهاد براى خدا نیست.

67 ـ و دیدى که: سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.

68 ـ و دیدى که: خرابى بیشتر از آبادى است.

69 ـ و دیدى که: معاش انسان از کم فروشى بدست مى آید.

70 ـ و دیدى که: خونریزى آسان گردد.

71 ـ و دیدى که: مرد بخاطر دنیایش ریاست مى کند.

72 ـ و دیدى که: نماز را سبک شمارند.

73 ـ و دیدى که: انسان ثروت زیادى جمع کرده ولى از آغاز آن تا آخر زکاتش را نداده است.

74 ـ و دیدى که: قبر مرده ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند.

75 ـ و دیدى که: هرج و مرج بسیار است.

76 ـ و دیدى که: مرد روز خود را با مستى به شب مى رساند و شب خود را نیز به همین منوال به صبح برساند و هیچ اهمیتى به برنامه مردم ندهد.

77 ـ و دیدى که: با حیوانات آمیزش مى شود.

78 ـ و دیدى که: مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى بر مى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزدیده اند).

79 ـ و دیدى که: حیوانات همدیگر را بدرّند.

80 ـ و دیدى که: دلهاى مردم، سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا بر ایشان گران است.

81 ـ و دیدى که: بر سرکسبهاى حرام آشکارا، رقابت کنند.

82 ـ و دیدى که: نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند.

83 ـ و دیدى که: فقیه براى دین، فقه نمى آموزد و طالب حرام، ستایش و احترام مى گردد.

84 ـ و دیدى که: مردم در اطراف قدرتمندانند.

85 ـ و دیدى که: طالب حلال، مذمّت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستایش و احترام مى گردد.

86 ـ و دیدى که: در مکه و مدینه کارهائى مى کنند که خدا دوست ندارد و کسى از آن جلوگیرى نمى کند، و هیچکس بین آنها و کارهاى بدشان مانع نمى شود.

87 ـ و دیدى که: آلات موسیقى ولهو در مدینه و مکّه آشکار گردد.

88 ـ و دیدى که: مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهى از منکر کند ولى دیگران او را از این کار برحذر مى دارند.

89 ـ و دیدى که: مردم به همدیگر نگاه مى کنند، (به اصطلاح چشم و هم چشمى مى کنند) و از مردم بدکار پیروى نمایند.

90 ـ و دیدى که: راه نیک خالى و راه رونده ندارد.

91 ـ و دیدى که: مرده را مسخره کنند و کسى براى او اندوهگین نشود.

92 ـ و دیدى که: سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود.

93 ـ و دیدى که: مردم و جمعیتها جز از سرمایه داران پیروى نکنند.

94 ـ و دیدى که: به فقیر چیزى دهند که برایش بخندند ولى در راه غیر خدا ترحم کنند.

95 ـ و دیدى که: علائم آسمانى آشکار شود و کسى از آن نگران نشود.

96 ـ و دیدى که: مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسى بجا مى آورند و کسى از ترس مردم از آن جلوگیرى نمى کند.

97 ـ و دیدى که: انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند ولى در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد.

98 ـ و دیدى که: عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامى براى آنها قائل نیستند، بلکه نزد فرزند از همه بدترند.

99 ـ و دیدى که: زنها بر مسند حکومت بنشینند، و هیچ کارى جز خواسته آنها پیش نرود.

100 ـ و دیدى که: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد.

101 ـ و دیدى که: اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى، و زشتى انجام نداده، ناراحت است.

102 ـ و دیدى که: قدرتمندان، غذاى عمومى مردم را احتکار کنند.

103 ـ و دیدى که: اموال حق خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)(خمس) در راه باطل تقسیم گردد، و با آن قماربازى و شرابخوارى شود.

104 ـ و دیدى که: به وسیله شراب، بیمار را مداوا کنند، و براى بهبودى بیمار آن را تجویز نمایند.

105 ـ و دیدى که: مردم در مورد امر به معروف و نهى از منکر و ترک دین بى تفاوت و یکسانند.

106 ـ و دیدى که: سرو صداى منافقان بر پا است ولى سر و صداى حق طلبان خاموش است.

107 ـ و دیدى که: براى اذان و نماز مزد مى گیرند.

108 ـ و دیدى که: مسجدها پر است از کسانى که از خدا نترسند و غیبت هم نمایند.

109 ـ و دیدى که: شرابخوار مست، پیش نماز مردم شود.

110 ـ وقتى که دیدى: خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند.

111 ـ و دیدى که: قاضیان برخلاف دستور خداوند قضاوت کنند.

112 ـ وقتى دیدى که: استانداران از روى طمع، خائنان را امین خود قرار دهند.

113 ـ و دیدى که: فرمانروایان، میراث(مستضعفان) را در اختیار بدکاران از خدا بى خبر قرار دهند.

114 ـ و دیدى که: بر روى منبرها از پرهیزکارى سخن مى گویند ولى گویندگان آن پرهیزکار نیستند.

115 ـ و دیدى که: صدقه را با وساطت دیگران بدون رضاى خداو بخاطر در خواست مردم بدهند.

116 ـ وقتى که دیدى: وقت (اوّل) نمازها را سبک بشمارند.

117 ـ و دیدى که: هَمّ و هدف مردم، شکم و شهوتشان است.

118 ـ و دیدى که: دنیا به آنها روى کرده.

119 ـ و دیدى که: نشانه هاى برجسته حق، ویران شده است، در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد...( [14] )

البتّه باید توجّه داشت، که این نشانه ها هم اکنون در دنیاى غرب، در اروپا و آمریکا و حتى بعضى از کشورهاى آفریقا و آسیا وجود دارد، شکر خدا را که به برکت انقلاب اسلامى در ایران، از بسیارى از این گناهان جلوگیرى شده و مى رود که از همه جلوگیرى شود و زمینه سازى براى ظهور امام قائم(عج) گردد.

 


منایع:

[10] ـ بحار، ج 52، ص 101 تا 122 ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 86 .

[11] ـ به توضیح المقاصد، شیخ بهائى، ص 497 به بعد بنگرید.

[12] ـ المجالس السنیه ج 5، ص 705.

[13] ـ المجالس السنیه، ج 5، ص 398.

[14] ـ بحار، ج 52، ص 256 به بعد .

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

آرامش با جنگ نمى سازد؟

مى پرسند: اگر سراسر زمین تحت یک حکومت قرار مى گیرد و همه تحت پرچم توحید بسر مى برند و امنیت و آرامش و صفا، در همه جا حاکم است، پس جنگ مهدى(عج) با مخالفان براى چیست؟ اگر جنگ هست امنیت نیست و انگهى چرا این همه از شمشیر سخن به میان آمده، مگر  حکومت زور است؟

 

 

پاسخ:

بنظر مى رسد این ناآرامیها و  جنگها در مراحل اوّل ظهور باشد، چنانکه نوعاً دوره اوّل انقلابها توأم با درگیریها و جنگها است، وانگهى آنانکه منافع مادّیشان در خطر است و مانع عدالت اجتماعى مى شوند، به مخالفت بر مى خیزند، که اوّلاً در اقلیّتند و ثانیاً نارضایتى آنها دلیل بى عدالتى و ناآرامى نیست و حاکى از نقص حکومت نمى باشد.

اینکه در روایات آمده: امام عصر(عج) پنج یا هفت سال و یا 9 سال و یا 20 سال( [6] ) و یا چهل سال و یا 309 سال( [7] ) به مقدار خواب اوّل اصحاب کهف در آن غار، حکومت مى کند، شاید اشاره به مراحل حکومت باشد، به این بیان که تشکّل و پایه ریزى حکومت در پنج و هفت و نُه سال اول صورت مى گیرد و پس از گذشت چهل سال به حدّ کمال مى رسد و بیش از 300 سال ادامه مى یابد، بنابراین ممکن است این درگیریها و یا توطئه ها و کارشکنى عناصر کافر و سودجو، در آن سالهاى اوّل حکومت باشد، امّا پس از چهل سال، عدل و داد همه جا را فرا مى گیرد و دیگر هیچ مانع و مزاحم و توطئه گر و ضد انقلابى باقى نمى ماند.

چنین فرضى از نظر عقل و جامعه شناسى، صحیح بنظر مى رسد زیرا طبیعى است که بعضى از برنامه ها (اگر از طریق اعجاز نباشد) نیاز به انقلاب فرهنگى دراز مدت دارد، و نمى توان یک شبه ره صد ساله را طى کرد.

و اگر در روایات، مکرّر از شمشیر امام قائم(عج) سخن به میان آمده حتّى مانع زکات، اعدام مى شود، این به آن معنى نیست که حکومت، زورى است بلکه این شمشیر به عنوان قصاص و مقابله به مثل با مخالفان و خائنان و زورگویان و توطئه گران است، همان گونه که در قرآن کریم آمده است:

«و آهن (شمشیر و اسلحه عدالت) را فرستادیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است.»( [8] )

و یا در جاى دیگر مى فرماید:

«براى شما در قصاص، زندگى است اى اندیشمندان.»( [9] )

بنابراین، این شمشیر براى امنیت و آسایش و صفاى مردم و قصاص و مقابله به مثل است که در تمام دنیا به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. تا مبادا عدّه اى سود جو و خائن، به امنیت وآسایش مردم ضربه بزنند، و هرج و مرج ایجاد کنند، به این ترتیب مى توانیم بدست بیاوریم که انقلاب مهدى(عج) در بعضى از امور تدریجى و در برخى از امور فورى و انقلابى است.


منابع:

[6] ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 179 ـ المجالس السنیه، ج 5، ص 699 و 702.

[7] ـ بحار، ج 52، ص 390.

[8] ـ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ (سوره حدید، آیه 25).

[9] ـ وَلَکُمْ فِى الْقِصَاصِ حَیاةٌ یا اُوْلىِ الاَْلْبابِ (سوره بقره آیه 179).

 
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور