عـلامه مجلسى , پس از عرضه روایات رجعت مى گوید: براى کسانى که به گفتار ائمه اطهار (ع ) ایمان دارند, جاى شک و تردید باقى نمى ماند که مساله رجعت , حق است , زیرا روایت وارده در این بـاب از ائمه اطهار (ع ) در حد تواتر است , و نزدیک به دویست روایت وارد شده است که در این امر صـراحت دارند و این روایات راچهل و اندى از بزرگان علما و محدثین عالیقدر در بیش از پنجاه کـتـاب مـعـتـبـر روایـت کرده اند. آنگاه یک به یک نام این بزرگان را برمى شمرد, امثال صدوق , کـلـیـنـى ,طـوسى , علم الهدى , نجاشى , کشى , عیاشى , قمى , مفید, کراجکى , نعماتى , صفار,ابن قـولـویه , ابن طاووس , طبرسى , ابن شهرآشوب و راوندى سپس از کتابهایى که درخصوص مساله رجعت نگاشته شده یاد مى کند ((14)) .

 اکنون نمونه هایى از این روایات را در اینجا مى آوریم :

 1 - از امـام صادق (ع ), درباره آیه ویوم نحشر من کل امه فوجا سوال شد, فرمود:مردم درباره آن چـه مـى گـویند. گفتند: مى گویند درباره قیامت است . فرمود: آیا در روزقیامت از هر گروهى دسـتـه اى برانگیخته مى شوند, و بقیه وانهاده مى شوند. نه ,چنین نیست , این آیه مربوط به رجعت است , اما آیه قیامت آیه وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا است ((15)) .

 2 - على بن ابراهیم با سندى صحیح از امام صادق (ع ), روایت مى کند که فرمود: ولا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا ((16)) بازنمى گردد جز کسانى که خالصا ایمان آورده یا کفر ورزیده اند.

 3 - آن حضرت درباره آیه ربنا امتنا اثنتین واحییتنا اثنتین فرمود: ذلک فى الرجعه ((17)) .

 4 - و نیز فرمود: لیس منا من لم یومن بکرتنا ((18)) از ما نیست کسى که به بازگشت ما ایمان ندارد.

 5 - خـلـیفه مامون عباسى , از امام على بن موسى الرضا (ع ), پرسید: درباره رجعت چه مى گویى . فرمود: رجـعـت حـق اسـت , در امتهاى گذشته بوده , و قرآن از آن یاد کرده . پیغمبر اکرم (ص )فرموده : هـرآنـچـه در امـتهاى پیشین واقع شده نظیر آن در این امت نیز واقع مى شود.نیز فرموده : هنگام ظهور مهدى (عج ), عیسى (ع ) از آسمان فرود مى آید و به وى اقتدا مى کند. بـاز فـرمـوده : اسـلام غـریب بود, و به غربت بازمى گردد, خوشا باد غریبان را.پرسیدند: آنگاه چه مى شود. فرمود: حق به اهلش بازمى گردد ((19)) .

 6 - در بسیارى از زیارات , به مساله رجعت اشاره شده , از جمله زیارت جامعه ,آنجا که مى گوید: وجـعـلـنـى مـمـن یقتص آثارکم . ویسلک سبلکم . ویهتدى بهداکم . ویحشر فى زمرتکم .ویکر فى رجعتکم . ویملک فى دولتکم . ویشرف فى عافیتکم . ویمکن فى ایامکم . وتقر عینه غدا برویتکم . خداوند مرا از کسانى قرار دهد که پیرو آثار شما هستند, و در راه شما قدم برمى دارند, و به هدایت شما هدایت مى شوند و در گروه شما محشور مى شوند ودر رجعت شما بازمى گردند... و در دولت شـمـا بـه دولت مى رسند و در سلامت وعافیت شما مشرف مى گردند و در روزگار شما توانمند مى گردند و فردا چشمانتان بادیدن شما روشن مى شود.

 عـلامـه طـبـرسى - در ذیل ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون (البقره , 2 :56) در مورد احیاى هفتاد نفر از قوم موسى (ع ) شبهاتى را از منکرین رجعت مطرح کرده و پاسخ داده است :

 1 - زنـدگى در این جهان , همراه با تکلیف است , که لازمه آن , دارا بودن اختیاراست , تا هر مکلفى بـا اراده و اخـتـیـار خود, فرمانبردار باشد یا سرپیچى کند, نباید اورا تحت شرایطى قرار دهند که ناچار به قبول حق گردد. از سویى وقتى مرگ کسى فرامى رسد, حقایق براى او مکشوف مى شود, و خـود را در مـقـابل امر واقع مى بیند, به ناچار حقیقت را مى پذیرد, اما با بازگشتن به این جهان , جـاى انکار براى او باقى نمى ماند, زیرا پس از تجلى حقایق و آشکار شدن واقعیات , جاى رد و انکار نخواهدبود. وجـات سـکـره الـموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید... لقد کنت فى غفله من هذافکشفنا عنک غطاک فبصرک الیوم حدید (ق , 50 : 19-22) و سـرانجام , بى هوشى مرگ , حق را براى تو آشکار ساخت و این حقیقت آشکار,همان بود که از آن رویگردان بودى ... تو در حالت بى خبرى وقت مى گذراندى ,اکنون پرده از جلوى روى تو برداشته گردید, و چشمان تو کاملا تیزبین مى باشد.

 علامه طبرسى در جواب این شبهه مى گوید: حالت مرگ براى این گونه افراد حالت بى خبرى و بیهوشى است , مانند کسى که خواب رفته باشد, چـیـزى از حـقـایـق آن جـهـان بـر او آشـکـار نـگـشـتـه , دوبـاره بـه همان حالت پیش از مرگ برمى گردند ((20)) . اسـاسـا سکرات موت چیزى را براى اینگونه افراد روشن نمى کند. بلکه با مردن درحالت بى خبرى فرو مى روند, و اما ذیل آیه سوره ق مربوط به روز قیامت است .

 علامه طبرسى در جاى دیگر, ذیل آیه (ویوم نحشر من کل امه فوجا...مى گوید: رجـعـت هیچ گونه منافاتى با صحت تکلیف ندارد, زیرا در رجعت چیزى که موجب الجا و جبر در قـبـول حـق باشد وجود ندارد, و هرگز چیزى وجود ندارد که مکلف رابر فعل واجب یا ترک حرام وادار کـنـد, زیـرا جـز ایـن نیست که برخى آیات و حقایق الهى بر او مکشوف افتاده , ولى مکشوف افـتـادن حـقـایـق , از وى سـلب اختیار نکرده واو همچنان بر قدرت اعمال اراده و اختیار خویش توانمند است . ایـنـگـونه کشف حقایق - از جمله در رجعت - بسان دیگر حقایقى است که بر دست انبیا به عنوان مـعـجـزات آشـکار مى گردد, هرگز مایه جبر در تکلیف نمى گردد, وهمچنان قدرت اختیار در قبول حق و رد آن , براى مکلف باقى است ((21)) .

 بـه عـلاوه , حـقـایـقى که در رجعت براى افراد روشن مى شود, بیش از حقایقى نیست که در روز رسـتـاخـیـز بـزرگ بـراى افـراد آشـکـار مـى گردد. در آنجا خداوند خبر داده که اگرکافران را بـازگـردانیم , باز هم بر سر کفر خویش هستند و هرگز سر تسلیم فرودنمى آورند. در سوره انعام آیه 27 و 28 مى خوانیم : ولو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا یا لیتنا نرد ولا نکذب بیات ربنا ونکون من المومنین . بل بدالهم ما کانوا یخفون من قبل ولو ردو العادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون . کـاش مـى دیدى هنگامى که اینان در برابر آتش دوزخ قرار مى گیرند, مى گویند: کاش بار دیگر بازگردانده مى شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمى کردیم , و از زمره مومنان مى بودیم . آرى ایـنـان آنـچـه را پنهان داشته بودند امروز آشکار ساختند و اگربازگردند باز هم به همان اعمال پیشین خود که از آن نهى شده بودند بازمى گردند,اینان دروغگویانند. در سـوره مـومـنون , آیات 99 و 100 درباره کسانى که مرگ را با چشم دیده اند وآرزوى بازگشت مى کنند, مى خوانیم : حـتـى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعى اعمل صالحا فیما ترکت . کلاآنهاکلمه هو قائلها ومن ورائهم برزخ الى یوم یبعثون . تـا زمـانـى کـه یـکـى از آنـان را مرگ فرارسد, گوید: پروردگارا مرا بازگردان , باشد تا آنچه را فروگذار کرده ام کار نیک انجام دهم , ولى چنین نیست , این سخنى است که او برزبان مى راند, (و اگـر بـازگـردد کـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان میانه اى است (برزخ ) تا هنگامه قیامت . پس آنچنان نیست که مخالفان رجعت گمان برده اند که کافران مورد نظر با آشکارشدن حقایق از نابکارى خود پشیمان شوند و سر به راه گردند, لذا جبر و الجائى نیزدر کار نخواهد بود.

 2 - شـبـهـه دوم این است که : رجعت , چون یکى از آیات و دلائل صحت نبوت است , بایستى مانند دیگر معجزات , در زمان حیات پیغمبر (ص ) رخ دهد. ولـى ضـرورت چنین ملازمه اى روشن نیست , و دلائل بر صحت نبوت , هرگاه که ضرورت ایجاب کند انجام مى گیرد, خواه به دست پیغمبر واقع شود یا به دست اوصیاى او.

 3 - ابوالقاسم گفته : اعلام به رجعت درست نیست , زیرا مایه اغرا به جهل مى گردد, و کسانى را وامى دارد که دست به گناه بزنند و توبه از آن را به بازگشت خودموکول کنند. ولى باید دانست که رجعت همگانى نیست , برخى از مومنان و منافقان بازمى گردند.و این مایه اغرا به جهل براى بیشتر مردم نمى گردد, زیرا هیچ کس به خود گمان بازگشت نمى دهد, یا آنکه به طور حتم , یقین به بازگشت خود ندارد و همین که نمى داند بازمى گردد یا نه , در بازداشتن وى از معاصى کفایت مى کند, زیرا با این وصف نمى تواند توبه خود را به تاخیر بیاندازد ((22)) .

 در فـهرست نجاشى حکایتى از مومن الطاق آورده , که یکى از مخالفین به وى گفت :آیا به رجعت عـقـیـده مـنـدى . گفت : آرى . بدو گفت : پانصد دینار به من وام ده و دربازگشت , آن را بستان . مـومـن الـطـاق گفت : ضامنى بیاور تا ضمانت کند تو در آن حال به صورت یک انسان بازگشت کنى , تا بتوانم وام خود را از تو بستانم . شاید به صورت بوزینه بازگشت کنى ((23))

--- پاورقى ---

1-
شـعرا و ادبا در این باره اشعار نغزى سروده اند. داستان سید اسماعیل حمیرى با قاضى سیار در محضر منصور عباسى مشهور است : فصول مختاره شیخ مفید در مصنفات مفید, ج 2, ص 92ـ95 و نیز بحارالانوار, ج 53, ص 107(داستان مومن الطاق و ابوحنیفه ).
2-
بحارالانوار, ج 53, ص 39ـ144.
3-
رساله اجوبه ... السرویه , مساله اولى رسائل , ص 207.
4-
رسائل شریف ... مجموعه اولى , ص 125ـ126.
5-
اصل الشیعه و اصولها, ص 99ـ101.
6-
مجمع البیان , ج 7, ص 234ـ235.
7-
همان , ص 235.
8-
تفسیر کبیر, ج ..., ص 218.
9-
تفسیر روح المعانى , ج 20, ص 23.
10-
مجمع البیان , ج 2, ص 346ـ247.
11-
همان , ج 1, ص 115.
12-
ابـوسـعـیـد شـهـر بـن حوشب اشعرى از تابعین شمرده مى شود. شیخ او را درردیف اصحاب