منتظرین ظهور

...به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسأله مهدویّت» ثبت شده است

انتظار و شهادت

«المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبیل اللّه.»

تشبیه در هر زبانى از یک نوع قاعده منطقى عام پیروى مى کند که تکیه بر استدلال و خِرد دارد، و تابع ذوقیّات محض و هنر مطلق نیست.

تشبیه نوعى تصرّف ذوقى است امّا با قانونمندى عقلى، نوعى کاربرد هنرى است امّا با شیوه اى خِردپذیر.

اگر اشک را به شبنم، و گونه هاى طفلى یتیم را به گلبرگ تشبیه مى کنند، اولى از جهت زلالیّت و طهارت و دیگرى از باب لطافت و زیبایى است.

اگر دلاوران را به کوه، و فریاد بلندشان را به رعد همانند مى کنند، اولى از نظر صلابت و پایمردى، و دیگرى از حیث مهابت و خروشندگى است.

اینجا نیز اگر منتظران ظهور، به در خون طپیدگان راه خدا تشبیه شده اند، همه مى پذیرند که باید نوعى یکسانى و همانندى بى نشان برقرار باشد. امّا از چه جهتى؟

آیا مى توان پذیرفت که در این روایت نورانى، تنها وجه تشبیه بین منتظِر و سردار بخون طپیده راه خدا، در اجر و پاداش قیامت است؟

متأسّفانه مقدّمه بسیارى تحریفات در اسلام مقدّس، اکتفا به تحلیل هاى ساده اندیشانه عوام پرور و دریافت و القاى مضامین خنثى و غیر مسئولیت آور از بخشى تعالیم حیاتى و انسانساز اسلام است.

امرى که باعث شده است تا به عنوان مثال، یکى از ناب ترین تعالیم مبارزاتى اسلام یعنى «تقیّه» در چنبره سیاست دغل پیشه گان، تا حدّ گوشه نشینى و بى تفاوتى و تا مرز تسلیم و کرنشى ذلیلانه در برابر نیروى مسلّط باطل سقوط کند. و یا توکّل که یکى از عالى ترین جلوه هاى عرفان انسانهایى مؤمن و مدیر و سختکوش است، به یکى از ابزارهاى خمودى و سستى تن پرورانِ مؤمن نما، تبدیل شود.

با توجّه به این مقدّمه، اگر در این حدیث حماسه ساز، تنها به اجر و ارزش منتظران اشاره شده و نسبت به فهم انتظار سخنى به میان نیامده باشد، در حقیقت راه تحریفى دیگر بر منحرفین گشوده گشته است.

در این صورت آنان که انتظار را دست روى دست نهادن و در خانه نشستن و دیده به در دوختن مى شمارند و آنها که انتظار را تسلیم به وضعیّت انحراف آلوده موجود و امیدوار بودن به وضعیّت ایده آل در آینده مى دانند، چه مانع ورادعى دارند که اجر شهید به خون طپیده راه خدا را، براى منتظرانى از این قبیل اثبات کنند؟

براستى در این صورت بحث هماهنگى و همخوانى کلیه تعالیم اسلامى را چگونه مى توان تفسیر کرد؟

اینکه کلیه احکام و فرامین اسلام مجموعه اى هماهنگ و نظام گرفته را تشکیل مى دهد و در هر زمینه اى نوعى قانونمندى واحد بر آن حکومت دارد، نشان مى دهد که عظمت اجر و پاداش جز به تناسب میزان دشوارى عمل و کثرت رنج در راه خدا نیست. نمى شود قبول کرد کسى که به همه تعلقاتش پشت کرده، از همه لذتها و خوشى ها دست شسته و شب و روزش را در مجاهدت و جانبازى به سر آورده، با آنکس که هر جور خواسته زندگى کرده، و هر چه دلش مایل بوده خورده و پوشیده، و هر گونه که توانسته به لذت بردن و کامرانى پرداخته، اجرى برابر داشته باشد.

این است که باید پذیرفت که این فرمایش پر ارزش امام معصوم(علیه السلام)، بیش از آنکه در صدد بیان عظمت اجر و پاداش منتظران در روز قیامت باشد، به کیفیت انتظار نظر دارد.

انتظار را نوعى مبارزه مى شمارد و سختى هاى راه پرنشیب و فراز انتظار را خاطرنشان مى سازد.

منتظِر را تلاشگرى نستوه مى داند که در برابر هر انحرافى مى ایستد و باالهام از شیوه و آیین امام و مقتداى مورد انتظار خویش در راه اصلاح خود و جامعه اش به جهاد و مقاومت مى پردازد و آنقدر مى کوشد تا شایستگى همانندى و همنوایى با مجاهدان فى سبیل اللّه را بیابد و عاقبت در این مسیر به چنان اوجى دست مى یازد که مثیل و نظیر شهیدان بخون خفته راه خدا گردد. و این است مفهوم انتظار!


 

 

    

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مدّعیان دروغین مهدویت وکسانیکه که بدروغ نسبت مهدویت بدانها داده شده

  همانطوریکه کمابیش بنظر خوانندگان رسیده و مصادر تاریخى و غیرتاریخى بیانگر شرح تفصیلى آنست که از آغاز بنیانگذارى اسلام تاکنون پیوسته افرادى با فریب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به رویاروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن مسلمانان ، و ضدیت با احکام اسلام و تکیه زدن بر کرسى ریاست ، چند صباحى خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاریخ گسیل شده و مى شوند و نمونه آنها ــ که خود آلت دست استعمارگران خارجى یهودى و مسیحى و عامل اجرائى اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ایران و کمال اتاترک در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تکریتى در عراق و دیگران در دیگر مناطق مسلمان نشین بوده و مى باشند .

افرادى هم به هواى ریاست از طریق سوءاستفاده از احادیث مربوط به مهدى موعود و تحریف آنها و فریب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواى مهدویت و مقام امامت برخاستند و بدون آنکه قیام انها نشانگر سرنخى از مقام امامت یا مقرون به کوچکترین علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، یا کمترین درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى ( مورد وعده پیامبر بدست حضرت مهدى ) را ارائه دهند ــ بلکه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام کردند ــ چند روزى خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خیانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغین و بى محتوایشان کشف و آنها هم پس از چندى به زباله دان تاریخ رهسپار شدند .

همچنانکه عده اى هم با زمینه سازى مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابیت از ناحیه مهدى حقیقى مى کردند و همینکه افراد و گروههائى فریب خورده بدانها مى گرویدند ، دعواى مهدویت را مطرح و گسترش مى دادند .

افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباریکه از ناحیه خبرگذاران صادق امین درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسیده بود و از نظر فراوانى بدان درجه براى آنان یقینى شده و دماغشان آماده براى پرورش اینگونه افکار گردیده بود ، که بسا نسبت مهدویت را به کسى که او خود چنین دعوائى نداشت و از این دعوى بیزارى مى جست مى دادند .

اکنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعیان دروغین مهدویت یا غیر مدعیان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان میرسانیم و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصیلى هریک را به مصادر مربوطه ارجاع میدهیم:

1ــ امام امیرالمؤمنین على(علیه السلام) که فرقه سبائیّه ، پیروان عبداللّه بن سبا ( که بموجب اثر تألیفى علامه محقق عسکرى اصل وجودش ساختگى و بدور از حقیقت و واقعیت بوده ) حضرتش را مهدى خواندند و پنداشتند کشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج میکند.

2ــ محمد بن حنفیه ، که فرقه کیسانیه پنداشتند وى بعد از حسین بن على امام و همان مهدى موعود است و در کوه رضوى بسر میبرد و از آنجا ظهور و قیام نماید ، بدون آنکه او چنین ادعائى کرده باشد .

3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ، معروف به نفس زکیه که پاره اى از جارودیّه وى را مهدى دانسته و در سنه 145هـ از مدینه به مهدویت برخواست و بدسیسه منصور دوانیقى کشته شد.

4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانیقى که خود منصور هم از روى رقابت با نفس زکیه مردم را دعوت به مهدویت او مى کرد.

5ــ عمر بن عبدالعزیز یکى از خلفاى اموى که سعید بن مسیب قائل به مهدویت او شد .

6ــ ابومسلم خراسانى که پاره اى از فرقه « خرّمیه » پیروان اتابک خرّمى پنداشتند او همان کسى باشد که باید زمین را پر از عدل و داد کند و کشته شدنش را بدست منصور دوانیقى تکذیب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مى بردند.

7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شیعیان ) که ناووسیه معتقد به مهدویت آن حضرت شدند، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .

8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسین که جارودیه زیدیه به مهدویت او گرایش جستند و در ایام معتصم در طالقان قیام نمود و کشته شد و آنها پنداشتند کشته نشده و بعد از این ظهور خواهد کرد.

9ــ امام موسى بن جعفر ( امام هفتم شیعیان ) که فرقه واقفیه قائل به مهدویت آن حضرت شدند.

10ــ محمد بن على عسکرى ، برادر امام حسن عسکرى ، که طایفه محمدیه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدویت وى گردیدند.

11ــ امام حسن عسکرى ( امام یازدهم شیعیان ) که گروهى اعتقاد به مهدویت حضرتش پیدا کردند.

12ــ جعفر بن على برادر دیگر امام حسن عسکرى که عده اى قائل به امامت و مهدویت او گردیدند و خود نیز مدعى مهدویت بود.

13ــ عبداللّه بن معاویه بن عبداللّه جعفر بن ابى طالب که عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در کوههاى اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان کسى بود که در ایام حکومت مروان بن محمد در فارس قیام کرد و ابومسلم پس از مدتى که او را زندانى کرده بود بکشت.

14ــ یحیى بن عمر از اعقاب زید بن على که در ایام مستعین باللّه خلیفه عباسى سنه 259 در کوفه قیام کرد ، پس او را کشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جارودیه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند.

15ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه که در زمان مختاربن ابى عبیده در بصره قیام کرد و عده اى بعنوان مهدویت بدو گرویدند.

16ــ عبداللّه مهدى بود که بنوشته قرمانى: خود را فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ یعنى فرزند امام حسن عسکرى امام یازدهم شیعیانــ معرفى کرد .

و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبیداللّه بن احمد بن اسماعیل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .

و بنوشته دیگران رشته نسبش غیر از دو رشته مذکور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف شدید است .

وى در سنه 297 هـ بعنوان مهدویت از افریقا بپا خواست و دولت فاطمیین را تشکیل داد که پس از گذشتن 270 سال منقرض گردید .

هم او بود که شهر مهدیه را در یکى از سواحل تونس برقرار کرد و هم اکنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است.

17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرغى از قبیله مصامده که در جبال اطلس مراکش سکونت داشتند ، در سال 497 به مهدویت برخاست و تشکیل سلسله « الموحدین » را داد و بر اسپانیا استیلا و تسلط یافت.

18ــ الناصر لدین اللّه که از جمله خلفاى عباسى و متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاویذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن بدین دوشعر ستوده:

انت الامام المهدى لیس لنا***امام حق سواک ینتظر

تبدو لابصارنا خلاقاً لان***یزعم ان الامام منتظر.

19ــ مردى به نام عباس فاطمى در پایان قرن هفتم بین 690 و 700 در میان غمازه خروج کرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعیت انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پایان امر کشته شد.

20ــ شخصى که معروف به تویزرى منسوب به تویزر از نحله صوفیه بود از رباط ماسه خروج کرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسیارى از اهل سوس و غیره بدو گرویدند و کارش آنچنان بالا گرفت که سران مصامده ترسیدند و او را کشتند .

این قضیه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان یوسف بن یعقوب ــ بوقوع پیوست.

 21ــ اسحاق سبتى زوى بود که در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطین عثمانى بسال 986 هـ به امر مهدویت قیام کرد و اصولا ترک و از اهالى ازمیر بود.

22ــ شخصى بود که در سنه 1219هـ در مصر قیام به مهدویت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نکشید با لشکرى که از فرانسه آمده بود بجنگید و با عده اى از هواخواهان خود کشته شد.

23ــ محمد احمد بود که در سال 1260 هـ در سودان قیام نمود و از قبیله دناقله در جزیره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضى در « حنک » متولد شده بود.

24ــ مردى بود که در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمى منتظر بودن دیگران را به مهدویت خود دعوت کرد و اصولا از نسل و نژاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.

25ــ احمد بن احمد کیال بود که نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت کرد ، سپس بعنوان مهدویت قیام نمود و طائفه کیالیه را تشکیل داد.

26ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شیخ محمد سنوسى بود که در اواسط قرن نوزده مسیحى از مغرب زمین برخواست و قبل از مرگ با اشاره باینکه خود او مهدى منتظر نیست بلکه او از این پس خواهد آمد نفى مهدویت خویش نمود و شاید مقصودش از خبر آمدن بعد از این ، قیام پسرش بود.

27ــ میرزا غلام احمد قادیانى بود که در اوائل قرن نوزده میلادى سنه 1826 از پنجاب هندوستان قیام کرد و با سیکهاى آن سرزمین بر مبناى ادعاى نبوت بجنگید و فرقه قادیانى را که هم اکنون داراى پیروانى در هند است تشکیل داد.

28ــ سید احمد پسر محمدباریلى بود که او را مهدى وهابى نیز گویند ، تولدش بسال 1224 در یکى از شهرهاى هندوستان به نام « بریلى » اتفاق افتاد ، پس در خلال نیمه اول از سده سیزده از بین فرقه وهابى در هند قیام به نشر آن مذهب سخیف نمود و به عنوان یکى از اولاد امام حسن بن على ( امام دوم شیعیان ) خود را شهرت داد سپس بر علیه هندوها و سیک هاى پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و کشته شد و بالاخره با تبلیغاتى که داشت و انتشار مى داد زمینه براى قیام احمد قادیانى نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براى وى بیشتر فراهم شد.

29ــ على محمد شیرازى معروف به باب پسر میرزا رضاى بزاز شیرازى و متولد همان شهر بسال 1235 از زنى به نام خدیجه بود ، وى از کمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى که در شیراز نزد معلمى به نام شیخنا آموخته بود و مقدار کمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره دیگرى نداشت و بیشتر اهتمام در رشته ریاضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخیر جن و روحانیّات داشت و بالاخره پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشکى دماغ و خستگى مغز گردید ، پس از بوشهر به کربلا رفت و از تابعین شیخ احمد احسائى شد و با سید کاظم رشتى که از شاگردان و مروجین احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى اباطیل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود ، پس از فوت احسائى و سید کاظم رشتى به شاگرد دیگر احسائى حاج کریم خان ( مؤسس فرقه ضاله شیخیه که عنوان رکن رابع بودن را مطرح نمود ) بپیوست ، و نخست به عنوان باب او و خلیفه الخلیفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .

سپس دم از استقلال و مهدویت زد و چون متوجه شد به قول عوام « خر فراوان است » و مریدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هایى را ــ به عنوان وحى الهى و آیات آسمانى که خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقیقت بهترین سند حماقت و فساد عقلى او و پیروانش بود ــ انتشار داد و در پایان جنون او شدت یافت و هوس خدائى و الوهیت پیدا کرد که کتاب « البیان » وى بهترین شاهد و بیانگر کفریات اوست .

توضیحا چون سیاست اجانب پشتیبانى از وى را مقتضى دید با نفوذى که در داخله مملکت ایران داشت موجبات تقویت و گسترش فساد او را با هزینه تبلیغاتى و جلوگیرى از تعرض دیگران بر عهده گرفت تا انجا که با تحلیل هرگونه حرامى و آزادى در ارتکاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام الناس و افراد سفله و بى بند و بار فریب او را خوردند و بدو پیوستند .

در آغاز امر علما و روحانیون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آمیزى که از وى به نمایش درآمد از حکم به قتل او خوددارى و استنکاف نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مییافت ، بمنظور جلوگیرى از شرّش و مصونیت مردم از آتش فتنه و بیراهه برى وى لازم دانستند حکم قتلش را صادر نمایند همچنانکه فتوى به کفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعیت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهدید مى کرد حکم قتلش عملا تأیید و با به دار آویختن و اعدامش معلوم شد او هم یکى از مهدى هاى دروغین بود که نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش یافت و بعد از موجودیت او که کانون فساد از آب درآمد انگلیسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره ملیونها نفر مسلمان ضعیف و خوش باور را از اسلام و تشیع جدا کرده گرایش به کفر دادند .

آرى متاسفانه ــ با اینکه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچیده شدن بساط سلطنت که یک بُعدش سوء استفاده هرچه بیشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسمیت بهائى گرى در ایران برچیده شد ــ هنوز این رشته باطل کم و بیش سر دراز دارد و از طریق عوام فریبى در گوشه و کنار بدین روش باطل کفر آمیز ادامه مى دهند .

    

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

ردّیه هاى علما و دانشمندان سنى بر منکرین مهدى منتظر یا تکذیب کنندگان احادیث پیرامون آن حضرت

ـ ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ،

ابوالفیض سید احمدبن محمد بن صدیق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،

ابراز الوهم من کلام ابن حزم ،

احمدبن صدیق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ،

3ـ الاحتجاج بالاثر على من انکر المهدى المنتظر ،

 شیخ حمّود بن عبداللّه تویجرى ، از اساتید دانشگاه اسلامى مدینه ، در رد بر شیخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در ریاض ،

4ـ الى مشیخة الازهر ،

شیخ عبداللّه سبیتى عراقى در رد بر « المهدویة فى الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحدیث بغداد ،

5ـ تحدیق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،

شیخ محمد عبدالعزیز بن مانع ( 1385 ) پیرامون اثباث احادیث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،

6ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،

در ردّ ابن حزم است که بخشى از کتاب « الفصل فى الملل و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تکذیب احادیث مهدى منتظر میباشد ، و شیخ کاظم حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخیم تنظیم و چاپ نمود . ]الذریعه 5/104[ ،

7ـ الرد على من کذّب بالاحادیث الصحیحة الواردة فى المهدى ،

عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدینه و عضو هیئت تدریسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ 383 ،

این مقاله یا رساله که بیانگر محققانه ترین بحث حدیثى و تاریخى پیرامون مهدویت و قیام مهدى منتظر است در رد بر کتاب « لامهدى ینتظر بعد الرسول » شیخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدویت و قیام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسینى بودن آن بزرگوار مخالف با شیعه و بر خلاف نظر اعترافى بیش از یکصد نفر از علماى سنى مى باشد که اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و این جانب را در این زمینه با او خاطره اى است که در کتاب « شناخت امام » آورده ام و در اینجا مجال ذکرش نیست ،

8ــ مع الدکتور احمد امین فى حدیث المهدى و المهدویه ،

محمد امین زین الدین چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 هـ 1951م ،

9ــ المهدى واحمد امین ،

محمد على زهیرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف اشرف ،

این کتاب هم در رد کتاب نامبرده احمد امین مصرى است ،

10ـ نقد الحدیث بین الاجتهاد و التقلید

سید محمد رضا حسینى در رد بر على حسین سائح لیبى ، چاپ دوم قم ، 1417هـ ،

11ـ الوهم المکنون فى الردّ على ابن خلدون ،

ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،

12ــ هدى الغافلین الى الدین المبین ،

سید مهدى صالح کشوان قزوینى ،

این کتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پیرامون مهدویت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تالیف آن فراغت جسته ،

]کتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[

اکنون مى گوییم: فرموده هاى پیامبر اکرم ( ص ) در رابطه با موضوع نخستین مطرح کننده بودن امر مهدویت در اسلام و عنایت و اهمیتى را که پیرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:

بخش اول: ایراد حدیث « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه » و فرازهاى مشابه بود که با مطرح کردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را تهدید و محکوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور کلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترین مسائل اسلامى اعلام کرد.

بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود که از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسکرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شکل و شمایل و دیگر ویژه گى هاى محلى و تاریخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش ) به عنوان آخرین خلیفه و امام برحق و یگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.

بر این اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . که در انکار احادیث پیرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقیده به او از یهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازیم به ذکر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از دیدگاه اهل تسنن که پرفسور هم خود سنى و ناگزیر از پذیرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات کتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتید و دانشمندان این فرقه مى باشد.

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مهدى منتظر(علیه السلام) و نخستین مطرح کننده آن در اسلام

با مرورى بر مصادر حدیثى ، تاریخى ، عقیدتى ، وتفسیرى شیعه وسنى بدین حقیقت پى خواهیم برد که نخستین کسى که موضوع مهدى منتظر و قیام جهانى او را مطرح و ایراد کرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقیقا اعلام نمود که زمینه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغین را از عنوان « مهدى منتظر » خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بود .

آرى حضرتش همانند دیگر شئون سرنوشت ساز اسلامى ، بر اساس وحى الهى ، مسئله مهدویت را پایه گذارى فرمود و نیز با ایراد یک سلسله علائم و نشانه هاى ظهور و ویژگیهاى محلى و تاریخى قیامش ، مسلمانان را هشدار داد که هم به موقع منتظر و آماده ظهور و قیام « حضرت مهدى واقعى » باشند .

هم فریب مهدى هاى دروغین وساختگى شیطان صفت و ریاست طلب رانخورند ، وهم به اباطیل و گفته هاى خلط مبحث کننده گان حقایق دینى با افکار مغرضین و مستشرقین یهودى و مسیحى ترتیب اثر ندهند .

براین اساس همانطوریکه اشاره شد با مراجعه به مصادر دست اول روایتى ، تفسیرى ، کلامى و تاریخى هریک از مذاهب سنى و شیعه شکى نخواهد بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از طرح و ایراد مسائل خدا شناسى ، پیامبر شناسى و اصل مسئله امامت و خلافت بعد از خود ، بیش از هر مسئله عقیدتى و عملى و اخلاقى روى موضوع اخرین خلیفه « برحق بعد از خود ویگانه مصلح جهانى » یعنى موضوع مهدى منتظر و دوران ولادت و کودکیش و از آن پس دوران هاى غیبت صغرى ، غیبت کبرى ، ظهور و قیام جهانى و چگونگى حکومتش ، تکیه نمود .

بطوریکه بخش مهم و غیر قابل انکارى از احادیث و فرموده هایش پیرامون شئون حضرت مهدى موعود منتظر خلاصه شده ، و اضافه بر محتواى مصادر فراوان و منابع بیشمار حدیثى و تاریخى و عقیدتى که بخشى از هریک مختص به ذکر احادیث « مهدى منتظر » است ،

تنها تعدادى بیش از یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله با حجم هاى مختلف و سبک هاى گوناگون ، هریک بیانگر ده ها و صدها روایت از رسول خدا ( ص ) در باره شئون حیاتى ، خانوادگى ، شکل وشمایل ، و مقام امامتى « امام مهدى منتظر مى باشد ، که به قلم علما و دانشمندان روحانى و اساتید دانشگاهى اهل تسنن تنظیم و ارائه شده و بسیارى از آنها هم چاپ و منتشر گردیده و از این پس فهرست اسامى آنها به نظر خواهد رسید ، و چه بهتر جهت آگاهى اجمالى به کتابهاى زیر مراجعه شود.

براین اساس بطور خلاصه از جمله عقاید حقه اسلامى مورد اتفاق سنى و شیعه ، هم عقیده به اصل مهدویت در اسلام است و هم عقیده به امامت و خلافت حضرت مهدى موعود منتظر و قیام جهانى او و برقرارى عدل و داد سراسرى و امنیت همه جانبه و رفاه همگانى به وسیله او .

در این رابطه از نیمه دوم قرن سوم هجرى ، ( 5 سال قبل از ولادت حضرت مهدى حجة بن الحسن ) تا هم اکنون که دهه دوم قرن پانزدهم را طى مى کنیم بیش از دوهزار جلد کتاب و رساله و مقاله درحد کتاب و رساله به زبان هاى عربى ، فارسى ، اردو ، ترکى استانبولى ، تایلندى ، انگلیسى ، فرانسوى ، روسى و دیگر زبانهاى مناطق مسلمان نشین بقلم علما و دانشمندان شیعه و سنى تالیف یا ترجمه شده و به شرح مندرج در کتابنامه هاى نامبرده حداقل نیمى از آنها حتى بطور مکرر چاپ و منتشر گردیده ، وبالاخره نه هیچ گونه جاى خالى براى مطرح گردیدن مدعیان دروغین مهدویت و بابیت برجاى گذارده ، ونه سرنخى براى تشکیک افراد مشکک و شیطان صفت ( در اصل مهدویت در اسلام یا در احادیث مورد اتفاق بین شیعه و سنى پیرامون مهدى موعود حجة بن الحسن العسکرى ع ) و نه زمینه اى براى خلط مبحث ( مستشرقین غربى ، یا شرقى هاى غرب زده ) مسائل دینى و حقایق اسلامى را با تخیلات و یاوه گوئى .

اما متاسفانه مى بینیم بعضى افراد نه غربى و مستشرق یهودى یا مسیحى و نه یک مسلمان عادى بى اطلاع از مبادى دینى و نا آشناى با مصادر اصیل اسلامى شیعى و سنى ، که یک مسلمان برخوردار از عناوین پرفسورى و استادى از موضع پست ریاست دانشکده الهیات و عقیده شناسى منطقه مسلمان نشین استانبول ــ با اشراف محلى بر هزاران کتاب خطى و چاپى ویژه مسائل عقیدتى و حدیثى وتاریخى شیعه و سنى از طریق کتابخانه هاى فراوان و پر محتواى ترکیهــ از روى بى تفاوتى نسبت به حقایق دینى و واقعیات اسلامى و بطور خلاصه ( برمبناى رهروى راه مستشرقین یهودى و مسیحى نه تنها بیگانه از اسلام که سرسخت ترین دشمنان اسلام ) احادیث پیرامون حضرت مهدى را با انواع ویژه گى اسلامى و برخوردارى از عالیترین درجه اعتبار ، در درجه هرچه ضعیف ترِ کمّى و کیفى تلقى نموده و از این رهگذر عقیده به موضوع مهدى موعود اسلام را به باد مسخره و انکار گرفته و آن را ناشى از الهام گیرى از یهود و نصارى وانمود مى کند .

یا ناشى از فشارها و محدودیت هاى سیاسى شیعى در قرون اولیه اسلام از قبیل واقعه کربلا و شهادت امام حسین که آن را ــ یعنى امر مهدى منتظر را ــ در رابطه با آن رخدادها اختراع و مطرح کردند .

آرى قرنها قبل از به نمایش درآمدن تعدادى از مستشرقین یهودى و مسیحى شیطان صفت امثال:

ــ  دونالد سن داویت ، مؤلف « عقیده الشیعه » ،بزبان انگلیسى ، ( که ترجمه عربى آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گردید ) و جهت آگاهى بر دروغ بافى هاى او چه بهتر مراجعه شود به الغدیر علامه امینى ج 3 ص 320 ــ 323 ،

ــ  ولهوسن ، مؤلف « الخوارج و الشیعه » ،

ــ  فان فلوتن ، ( 1866ــ 1903 م ) مستشرق هلندى و مؤلف « السیادة العربیه و الشیعه و الاسرائیلیات فى عهد بنى امیه » ،

ــ  گولدزیهر یهودى ، ( 1850ــ1921م ) مستشرق فرانسوى مؤلف « العقیدة و الشریعه فى الاسلام » ،

ــ  کارل بروکلمان ، ( 1868ــ1956م ) مستشرق آلمانى ومؤلف « تاریخ الشعوب الاسلامیه » ،

ــ  لویس ماسینیون ، ( 1883ــ1962م ) مستشرق فرانسوى ومؤلف آثارى از قبیل کتب فوق ،

که با بیگانگى همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانى اسلام ــ یعنى مهدى منتظر عج و احادیث پیرامون شئون حیاتى و امامتى حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامى ) مورد تخطئه و تکذیب و خلط مبحث قرار داده و به باد مسخره گرفتند

و نیز قبل از سر از آب درآوردن یک عده مسلمان نماى غرب زده و بى اعتناى به مبانى دینى و سنت پیامبر ( ص ) و بدور از عالم حدیث شناسىــ امثال:

ــ  شیخ محمد عبده مصرى ، ( 1266ــ1323 ) مؤلف « شرح نهج البلاغه » !

ــ  رشید رضا مصرى ( 1295ــ1354 ) مؤلف « مجله المنار » و « السنة و الشیعه » .

ــ  فرید وجدى مصرى ، ( 1292ــ1373 ) مؤلف « دائرة المعارف القرن العشرین » .

ــ  احمد امین مصرى ، ( 1295ــ1373 ) نویسنده المهدى و المهدویة » و « ضحى الاسلام » و « فجر الاسلام » .

ــ  سعد محمد حسن مصرى ، شاگرد احمد امین ، نگارنده « المهدیة فى الاسلام منذ اقدم العصور حتى الیوم » .

ــ  ابوزهره مصرى ، از زمره علماى جامع ازهر مصر ، مؤلف « الامام زید » و « الامام الصادق » .

ــ  دکتر احمد محمد على ، مؤلف « دراسة عن الفرق فى تاریخ المسلمین » .

ــ  على حسین السائح لیبیائى ، مؤلف مقاله تراثنا و موازین النقد » مندرج در مجله کلیة الدعوة الاسلامیه لیبى شماره 10 ، سنه 1993 صفحه 185 و 205 .

ــ  محمد عبدالکریم عنّوم ، مؤلف رساله دکتراى فلسفه به نام « النظریة السیاسیة المعاصرة للشیعه الامامیة الاثنى عشریة » .

ــ  دکتر سلمان بدور ، صاحب « مقدمه » بر رساله عنّوم .

ــ  شیخ عبداللّه بن زید آل محمود ، رئیس شئون دینى و محاکم شرعى قطر ، مؤلف « لامهدى ینتظر بعد الرسول سید البشر » .

ــ  و شیخ جبهان در « تبدید الظلام » و جز اینها شیخ . . . و ابو . . .

ابن خلدون مغربى ( درگذشته 808 ) ، احادیث پیرامون مهدى منتظر را در تاریخش ( ص 555 ) ، فاقد اعتبار کمى و کیفى وانمود کرد و گفته هاى بى محتواى او براى اکثر مخالفین غربى و شرقى با امر مهدویت و قیام جهانى مهدى منتظر ، سر نخ خلط مبحث و دروغبافى و انکارحقایق اسلامى گردید ، در صورتیکه ابن خلدون یک مورخ نا آشناى با عالَم حدیث و حدیث شناسى بوده و هیچ گونه صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را نداشته که پیشگوئیهاى پیامبر اکرم( ص ) را پیرامون مشخصات و ویژه گیهاى حضرت مهدى منتظر و قیام جهانى او در 19 روایت وانمود و تخطئه کند .

همچنانکه حدود سه قرن و نیم پیش از پیدایش ابن خلدون ، ابن حزم اندلسى ظاهرى ( درگذشته 456هـ ) به مخالفت و انکار مسئله مهدویت و فاقد اعتبار بودن احادیث آن حضرت برخواست ، آن چنانکه عده اى از مخالفین با امر مهدویت و ولادت حضرت مهدى نیز از نوشته هاى او دم از بیراهه روى و تخطئه موضوع مهدویت زدند .

و ابن حزم را کتابى است به نام « الفصل فى الملل و الاهواء و النحل » که بخشى از آن را اختصاص به بحث درباره حضرت مهدى منتظر داده است .

جالب توجه اینکه ردنویسان بر این کتاب ها و مقالات و شبهه افکنى ها ، وباز کننده گان مشت خیانت مؤلفین آنها نه تنها شیعه بودند که حتى قبل از شیعه علماى سنى هم به انگیزه اثبات مهدى منتظر و اثبات صحت و برخوردارى احادیث مربوط بدان حضرت از اعتبار هرچه بیشتر عالم حدیث شناسىــ بیکار ننشستند ، بلکه بهترین و محققانه ترین ردّیه ها را بر آنها نوشته و انتشار دادند و از این رهگذر مشت خرابکارى و بیراهه روى مؤلفین نامبرده را باز و بساط دروغبافى و انکار حقایق پیرامون مهدى منتظر عج را برچیدند ، که این جانب با کمبود منابع تحقیقى مربوطه و مشاغل وقت گیر تنها به تعداى از آنها برخورد نمودم و لازم دانستم آنها را به شرح زیر به نظر خوانندگان حق جو برسانم و آنهابدین قرار است:


۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

اصالت مهدویّت در اسلام

اصالت مهدویّت در اسلام

 

از دیدگاه اهل تسنّن

 

تألیف : مهدى فقیه ایمانى

 


 

مشخّصات کتاب

  نام                     اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن

  تألیف                  مهدى بن محمد باقر فقیه ایمانى

    ناشر                 مؤلف

  چاپ اول               بزبان ترکى استانبولى در ترکیه

  چاپ دوم              قم

  تاریخ انتشار         نیمه شعبان 1418هـ برابر با آذر ماه 1376

  تیراژ                         3000

 

 

  قال النبىّ صلى اللّه علیه و آله :

 

من انکر خروج المهدى فقد کفر بما انزل على محمّد

 

      پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود :

 

کسى که خروج ـ  و قیام جهانى ـ   مهدى را انکار نماید ،

 

پس  محققًا بدانچه ـ  از طرف خداـ  بر محمّد نازل شده کفر ورزیده


 

  قال رسول اللّه  صلى اللّه علیه و آله :

 

من کذّب بالمهدى فقد کفر

 

 

  رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود :

 

کسى که مهدى را دروغ پندارد و تکذیب کند ،

 

پس بدون شک گرایش به کفر جسته


۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

راه شناخت مهدى (علیه السلام)

براى شناخت حضرت مهدى (علیه السلام) و ویژگى هاى شخصى و کیفیت غیبت و ظهور او هیچ وسیله اى بهتر از آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)نیست. با اینکه در این زمینه و با اتکاى به همین آیات و روایات، بیش از هزار کتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور یقین مى توان گفت که در تمامى آنها، جز بخش کوچکى از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهى، تبیین نشده است. زیرا ابعاد وجودى او را ـ همچنان که در باره امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرموده اند ـ کسى جز خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به تمام و کمال نشناسد. و باز کلام خدا و پیامبر و اهلبیت را هرکسى به درستى فهم نتواند کرد.

علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است که نمى توان مطمئن بود که همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.

با این همه، آنچه در پى مى آید تنها مرورى بر پاره اى عناوین و ذکر نمونه هایى در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایى از دریایى بى کرانه، که گفته اند:

آب دریا را اگر نتوان کشید***هم به قدر تشنگى باید چشید

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

میلاد حضرت مهدى (علیه السلام) مبارک باد

آسمان و زمین چشم انتظار ولادت او بود. خورشید هم به انتظار آمدن او نشسته بود. ارواح پاک همه پیامبران و اولیاى الهى، گرداگرد خانه امام حسن عسکرى (علیه السلام)منتظرانه در آرزوى دمیدن نور جمال او به سر مى بردند. فجر نیمه شعبان بود. صداى آشناى اذان در کوچه پس کوچه هاى غریب شهر سامرا مى پیچید: «اشهد أن لا اِله الاّ اللّه»، «اشهد أنّ محمداً رسول اللّه».

سیصد و هشت سال پیش که خورشید وجود پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در آسمان مکّه طلوع کرد، ظلمات شرک همه جا را آکنده بود و صداى هلهله بت پرستان بر گرد الهه هاى تراشیده از چوب و سنگ، فضا را آلوده ساخته بود.

امّا اینک در سال 255 هجرى قمرى، در آستانه طلوع آخرین خورشید هدایت و رهبرى، بانک توحیدى «لا اِله اِلاّ اللّه» از مرزهاى شبه جزیره عرب تا شام و قسمتهاى وسیعى از قاره آفریقا همه جا طنین انداز شده و شهادت به رسالت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مأذنه هاى سرتاسر سرزمین وسیع اسلامى هر صبح و شام تکرار مى شود با این همه، جاهلیّت ـ اگر چه در چهره اى جدید ـ هنوز پا برجاست و با محصور ماندن اهلبیت (علیهم السلام)، ظلمت شرک همچنان باقى است و بت هاى کاخ نشین در لباس خلافت پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)همچنان دست اندرکار محو توحیدند.

شاید از این روست که حضرت مهدى (علیه السلام) در آغاز ولادت، زبان به ذکر شهادتین مى گشاید «أشهد أن لا اِله اِلاّ اللّه وحده لاشریک له و أنّ محمداً رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)»

یا به روایتى دیگر در همان آغازین لحظه هاى تولّد زانو مى زند و مى گوید: «الحمد للّه رب العالمین و صلى اللّه على محمد و آله، زعمت الظلمة أنّ حجة اللّه داحضة، لو أذن لنا فى الکلام لزال الشک»

سپاس خداى را که پروردگار عالمیان است. و سلام و صلوات خدا بر محمد و خاندانش باد. ستمگران گمان بردند، که حجت خدا نابود شدنى است! اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى شد، شک و تردید مردم در باره ما از بین مى رفت».

پدرش امام حسن عسکرى (علیه السلام) که اینک با دیدن چهره زیباى اولین و آخرین فرزند خویش، وعده خدا را عملى مى یافت، سرشار از شادى، سر به سجده گذاشت و گفت:

«الحمد للّه الذى لم یخرجنى من الدنیا حتّى ارانى الخلف من بعدى.

«سپاس خدا را که مرا زنده نگه داشت تا فرزند و جانشین مرا به من بنمایاند.» سپس سر برداشت و به حاضران نگریست و فرمود:

«او در صورت و سیرت، شبیه ترین مردم به رسول اللّه است، خدا او را در دوران غیبتش، محفوظ مى دارد و سپس ظاهر مى گرداند تا زمین را آنچنان که از جور و ستم پر شده باشد از عدالت و داد آکنده سازد».

چشمان حضرت نرجس(علیها السلام) به اشک نشسته بود، آنقدر شاد بود که آرامش بستر را تاب نمى آورد. برخاست و نشست و به صورت نورانى و چشمهاى درشت فرزندش خیره شد. مهدى (علیه السلام) که در آغوش حکیمه خاتون قرار داشت، دستهایش را به طرف مادر دراز کرد و لحظه اى بعد در آغوش گرم او جاى گرفت.

امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: «او چنانکه جدّمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: همنام و هم کنیه ایشان خواهد بود، پس نامش «محمد» و کنیه اش «ابوالقاسم» است.»

عطر خاطره انگیز «صلوات» در فضاى خانه کوچک امام حسن عسکرى پیچیده بود و همگى اهل خانه داشتند به رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)مى اندیشیدند. اى کاش او هم بود ... که بود.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

حدیث بناى مسجد جمکران

 مرحوم محدث نورى در کتاب "نجم الثاقب" چنین آورده است:

شیخ فاضل حسن‏بن محمدبن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق در "تاریخ قم" نقل کرده از کتاب "مونس‏الحزین فى معرفة الحق والیقین" از مصنفات شیخ ابى جعفر محمدبن بابویه قمى به این عبارت: باب بناى مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدى علیه صلوات‏اللَّه الرحمن؛ سبب بناى مسجد مقدّس جمکران و عمارت آن به قول امام‏علیه‏السلام این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن‏بن مثله جمکرانى‏رحمةاللَّه مى‏گوید که: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سنه ثلث و تسعین

 

در سراى خود خفته بودم که ناگاه جماعتى از مردم به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز و طلب امام محمد مهدى صاحب الزمان - صلوات اللَّه علیه - را اجابت کن که ترا مى‏خواند.

حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذارید تا پیراهن بپوشم.

آواز آمد که "هو ما کان قمیصک؛ پیراهن ببر مکن که از تو نیست". دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتم.

آواز آمد که "لیس ذلک منک، فخد سراویلک" یعنى آن سراویل که بر گرفتى از تو نیست، از آن خود برگیر. آن را انداختم و از خود برگرفتم و پوشیدم و طلب کلید درِ سراى کردم.

آواز آمد که "الباب مفتوح"، چون به در سراى آمدم، جماعتى از بزرگان را دیدم، سلام کردم و جواب دادند و ترحیب کردند. (یعنى مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است. چون نیک بنگریدم تختى دیدم نهاده، و فرشى نیکو بر آن تخت گسترده، و بالشهاى نیکو نهاده، و جوانى سى ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده، و پیرى پیش او نشسته و کتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى‏خواند، و فزون از شصت مرد، بر این زمین بر گِرد او نماز مى‏کنند که بعضى جامه‏هاى سفید و بعضى جامه‏هاى سبز داشتند و آن پیر، حضرت خضر بود. پس آن پیر مرا نشاند.

حضرت امام‏علیه‏السلام مرا به نام خود خواند و گفت: برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین مى‏کنى و مى‏کارى و ما خراب مى‏کنیم و پنج سال است که زراعت مى‏کنى و امسال دیگر باره باز گرفتى و عمارتش مى‏کنى، رخصت نیست که تو در این زمین دیگر باره زراعت کنى، باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‏اى رد کنى تابدین موضع مسجد بنا کنند، و بگو حسن مسلم را که: این زمین شریفى است و حق تعالى این زمین را از زمین‏هاى دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو آن را زمین خود گرفتى. و دو پسر جوان خداى عزوجل از تو باز ستاند و تو تنبیه نشدى و اگر نه چنین کنى، آزار وى به تو رسد آنچه که تو از آن آگاه نباشى.

حسن مثله گفت: یا سیدى و مولاى! مرا در این نشانى باید که جماعت سخن بى نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدَّق ندارند.

گفت: "انا سنعلم هناک" ما در اینجا علامتى بگذاریم تا تصدیق قول تو باشد. تو برو و رسالت ما بگذار، و به نزدیک سید ابوالحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بناى مسجد بنهند، و باقى وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ماست بیارد و مسجد را تمام کند. و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند؛ و مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع، و آن را عزیز دارند، و چهار رکعت نماز اینجا بگزارند: دو رکعت تحیت مسجد، در هر رکعتى یک بار الحمد و هفت بار "قل هواللَّه احد" و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان‏علیه‏السلام بگزارند بر این نسق، چون فاتحه خوانَد و به "ایاک نعبد و ایاک نستعین" رسد، صد بار آن را بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و رکعت دوم را نیز، به همین طریق بگزارد و در رکوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید و چون نمازش را تمام کرد تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام، و چون از تسبیح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد. و این نقل از لفظ مبارک امام‏علیه‏السلام است که "فمن صلّیهما فکأنّما صلّى فی البیت العتیق" یعنى هر که این دو رکعت نماز را بگزارد، چنان باشد که دو رکعت نماز در کعبه گزارده است.

حسن مثله جمکرانى گفت که: من چون این سخن بشنیدم با خویشتن گفتم که: گویا این موضع است که تو مى‏پندارى "إنّما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان" و اشارت بدان جوان کردم که در چهار بالش نشسته بود. پس آن جوان به من اشارت کرد که برو. من بیامدم و چون پاره‏اى راه را بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند:

بزى در گله جعفر کاشانى راعى است، باید آن بز را بخرى، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بده، و آن بز را فردا شب بیاور و بدین موضع بکش. و روز هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسى که علتى داشته باشد سخت، انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد، و بز ابلق است و موهاى بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانبى و چهار بر جانبى (کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها)

 

پس رفتم، مرا دیگر باره باز گردانید و گفت: هفتاد روز یا هفت روز ما اینجائیم، اگر بر هفت روز حمل کنى دلیل کند بر شب قدر که بیست و سیم است و اگر بر هفتاد حمل کنى شب بیست و پنجم ذى القعدة الحرام بُود که روزى بزرگوار است.

پس حسن مثله گفت: من بیامدم و تا خانه آمدم و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک على المنذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم. او با من بیامد و رفتیم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت: باللَّه نشان و علامتى که امام‏علیه‏السلام مرا گفت یکى این است که زنجیرها و میخها اینجا ظاهر است.

پس به نزدیک سید ابوالحسن الرضا شدیم، چون به در سراى وى برسیدیم، خَدَم و حَشَم وى را دیدیم که مرا گفتند: از سحرگاه سید ابوالحسن در انتظار تو است. تو از جمکرانى؟ گفتم: بلى.

من در حال به درون رفتم و سلام کردم و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد و مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: اى حسن مثله! من خفته بودم که در خواب شخصى مرا گفت: مردى حسن مثله نام، از جمکران پیش تو آید بامداد، باید آنچه گوید سخن او را مصدّق دارى و بر قول او اعتماد کنى که سخن او سخن ماست و باید که قول او را رد نگردانى. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت منتظر تو بودم.

حسن مثله احوال را به شرح با وى بگفت، در حال بفرمود تا زین بر اسبها نهادند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعى، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز از پس همه گوسفندان مى‏آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت و چون خواست که بهاى آن بدهد و بز را بیاورد، جعفر راعى سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‏ام و هرگز در گله من نبوده است و امروز است که او را مى‏بینم و هر چند مى‏خواهم که این بز را بگیرم میسر نمى‏شود و اکنون که پیش آمد.

پس بز را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند، و بکشتند و سید ابوالحسن الرضا بدین موضع آمدند، و حسن مسلم را حاضر کردند، و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب بپوشانیدند و سید ابوالحسن الرضا زنجیرها و میخها را به قم برد و در سراى خود گذاشت، و همه بیماران و صاحب علّتان مى‏رفتند و خود را در زنجیر مى‏مالیدند و خداى تعالى شفاى عاجل مى‏داد و خوش مى‏شدند.

و ابوالحسن محمدبن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم، و بعد از آن، فرزندى از آنِ وى را، بیمارى نازل شد و وى در خانه شد، و سر صندوق را برداشتند، زنجیرها و میخها را نیافتند.

این است مختصرى از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

نماز امام زمان‏ علیه‏السلام

چون نماز بهترین عبادات و کلید حل مشکلات است، بر آن شدم که سرآغاز تحقیقاتم را نماز امام زمان‏علیه‏السلام قرار دهم. این نماز را علماى بزرگ شیعه در کتابهاى خود روایت کرده‏اند که ما در اینجا به چهار طریق آن را نقل مى‏کنیم:

 

الف - سیدبن طاووس مى‏نویسد:

"صلوة الحجّة القائم‏علیه‏السلام رکعتان، تقرء فى کلّ رکعة الفاتحة الى اِیّاکَ نعبد وایّاک نستعین، ثمّ تقول مأة مرّة: ایّاک نَعبد و ایّاک نستعینُ، ثمّ تتمّ قرائة الفاتحة و تقرء بعدها الاخلاص مرّة واحدة، وتدعو عقیبها فتقول:

اَللّهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ، و بَرِحَ الْخِفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ بِما وَسِعَتِ السَّماءُ، و اِلَیْکَ یا رَبِّ الْمُشْتَکى، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَلَّذینَ أَمَرْتَنا بِطاعَتِهِمْ وَعَجِّلِ اللّهُمَّ فَرَجَهُمْ بِقائِمِهِمْ، وَاَظْهِرْ إعْزازَهُ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، إِکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ أُنْصُرانی فَإِنَّکُما ناصِرایَ، یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ، اِحْفَظانی فَإِنَّکُما حافِظایَ، یا مَوْلایَ یا صاحِبَ الزَّمانِ - ثلاث مرّات - اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ، أَدْرِکْنی أَدْرِکْنی أَدْرِکْنی، ألْأَمانَ ألْأَمانَ 

نماز حضرت قائم‏ علیه‏السلام دو رکعت است. در هر رکعت فاتحة الکتاب را تا آیة "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعینُ" مى‏خوانى، سپس این آیه را صد مرتبه تکرار کرده، آنگاه سوره را تمام مى‏کنى و بعد سوره توحید را مى‏خوانى و بعد از نماز دعاى "اللهم عظم البلاء..."  را قرائت مى‏نمایى.

ب - "شیخ طبرسى" صاحب "تفسیر مجمع البیان" در کتاب "کنوز النجاح"ه( روایت کرده است از "احمدبن الدربى" از خدّامه ابى عبداللَّه "حسین‏بن محمد بزوفرى" که او گفته است: از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزمان - علیه الصلوة والسلام - توقیعى بیرون آمد که اگر کسى را به سوى حق تعالى حاجتى باشد، باید بعد از نصف شب جمعه غسل کند و به مکان نماز خود برود و دو رکعت نماز گزارد: در رکعت اول سوره حمد را بخواند و چون به "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین" مى‏رسد، صد مرتبه آن را تکرار نماید و بعد از آنکه صد مرتبه تمام شود، بقیه سوره حمد را بخواند؛ پس از تمام شدن سوره حمد سوره "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" را یک مرتبه بخواند و رکوع و دو سجده به جا آورد و "سبحان ربّی العظیم وبحمده" را هفت مرتبه در رکوع بگوید و "سبحان ربى الاعلى و بحمده" رادر هر یک از دو سجده هفت مرتبه بگوید و بعد از آن رکعت دوم را نیز مانند رکعت اول به جاى آورد و بعد از تمام شدن نماز این دعا را بخواند؛ پس خداوند حاجت او را - هر چه که باشد - برآورده سازد مگر آنکه حاجت او در قطع کردن صله رحم باشد؛ دعا این است:

"أَللّهُمَّ اِنْ اَطَعْتُکَ فَالْ'مَحْمِدَةُ لَکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ فَالْحُجَّةُ لَکَ، مِنْکَ الرَّوْحُ وَمِنْکَ الْفَرَجُ، سُبْحانَ مَنْ أَنْعَمَ وَشَکَرَ، سُبْحانَ مَنْ قَدَرَ وَغَفَرَ، اَللّهُمَّ اِنْ کُنْتُ عَصَیْتُکَ فَاِنّی قَدْ اَطَعْتُکَ فی أَحَبِّ الْاَشْیاءِ اِلَیْکَ وَهُوَ الْایمانُ بِکَ لَمْ أَتَّخِذْ لَکَ وَلَدا وَلَمْ أَدْعُ لَکَ شَریکا مَنّا مِنْکَ بِهِ عَلَىَّ لامَنّا مِنّى بِهِ عَلَیْکَ وَقَدْ عَصَیْتُکَ یا اِلهی عَلى غَیْرِ وَجْهِ الْ'مُکابَرَةِ، وَ الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِیَّتِکَ، وَلَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِیَّ-تِ-کَ وَلکِنْ اَطَعْتُ هَواىَ وَاَزَلَّنِی الشَّیْطانُ فَلَکَ الْحُجَّةُ عَلىَّ وَالْبَیانُ، فَاِنْ تُعَذِّبْنی فَبِذُنُوبی، وَاِنْ تَغْفِرْ لی وَتَرْحَمْنی فَاِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ) و بعد از آن تا نفس او وفا کند "یا کَریمُ یا کَریمُ" را مکرّر بگوید، بعد از آن بگوید: "یا امِنا مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ وَکُلُّ شَىْ‏غ‏ءٍ مِنْکَ خائِفٌ حَذَرٌ اَسْئَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَىْ‏غ‏ءٍ وَخَوْفِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مِنْکَ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُعْطِیَنی اَمانا لِنَفْسی وَاَهْلی وَوَلَدی وَسایِرِ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتّى لا أَخافَ وَلا اَحْذَرَ مِنْ شَیْ‏ءٍ اَبَدَا اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ، وَحَسْبُنا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ

یا کافِیَ اِبْراهیمَ نَمْرُودَ وَیا کافِیَ مُوسى فِرْعَوْنَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَکْفِیَنی شَرَّ فُلانِ بْنِ فُلانٍ" و به جاى فلان‏بن فلان، نام شخصى را که از ضرر او مى‏ترسد و نام پدر او را بگوید، و از خداوند طلب کند که ضرر او را دفع نماید و کفایت کند. بعد از آن به سجده رود و حاجت خود را مسئلت نماید وبه درگاه خداوند تضرع و زارى کند.

هر مرد مؤمن و زن مؤمنه‏اى که این نماز را به جا آورد و این دعا را از روى اخلاص بخواند، درهاى آسمان براى برآمدن حاجات او گشوده مى‏شود و دعاى او مستجاب مى‏گردد، و این به سبب فضل و انعام خداوند تعالى بر ما و بر مردمان است.

ج - قطب راوندى‏رحمةاللَّه در کتاب "دعوات" در ضمن نمازهاى معصومین‏علیهم‏السلام مى‏گوید:

نماز مهدى - صلوات‏اللَّه و سلامه علیه - دو رکعت است: در هر رکعتى حمد یک مرتبه و صد مرتبه "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین"، و بعد از نماز، صد مرتبه صلوات بر پیغمبر و آل او (صلوات اللَّه علیهم).

د - صاحب کتاب "مونس‏الحزین" در ضمن بیان داستان مسجد مقدّس جمکران قم، از قول حسن‏بن مثله جمکرانى چنین مى‏نویسد:

امام زمان‏علیه‏السلام فرمود:

دو رکعت نماز تحیّت مسجد بگزارند، در هر رکعتى یک بار "الحمد" و هفت بار "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدْ" بخواند و تسبیح رکوع و سجود را هفت بار بگویند؛ و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان‏علیه‏السلام بگزارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به "إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین" رسید، صد بار آن را بگوید، و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند؛ و رکعت دوم را نیز به همین طریق بگزارد و در رکوع و سجود هفت بار تسبیح بگوید، و چون نماز را تمام کرد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهراعلیهاالسلام را، و چون از تسبیح فارغ شد سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش - صلوات اللَّه علیهم - بفرستد، و این نقل از لفظ مبارک امام‏علیه‏السلام است که "فَمَن صلّیهما فکأنّما صلّى فى البیت العتیق"؛ یعنى هر که این دو رکعت نماز را بگزارد، گویى دو رکعت نماز در کعبه گزارده است.

نماز مسجد جمکران را مرحوم حاجى نورى -که از بزرگترین محدّثان قرون اخیر است ((-  در کتابهاى "نجم الثاقب

"کلمه طیبه" و "جنة المأوى" در ضمن حدیث تأسیس مسجد جمکران نقل نموده است، و قبل از ایشان هم جمعى از بزرگان آن را با اختلاف اندک روایت کرده‏اند که عبارتند از:

1 -  خبیر مرحوم "محمد تقى ارباب قمى"، از دانشمندان دوره ناصرى (پدر مرحوم آیت اللَّه حاج میرزا محمد ارباب قمى)؛ ایشان حدیث مسجد جمکران را در کتاب "تاریخ دارالایمان قم" -که در سال ( 1295)قمرى بنا به خواسته حاکم دارالایمان قم تحریر یافته است- بدون ذکر سند مرقوم داشته است.

در نقل ایشان، این مسجد به نام مسجد قدمگاه صاحب الزمان‏علیه‏السلام مطرح است.

2 - محدّث و مورخ عظیم الشأن، مرحوم "صفى الدین محمدبن محمد هاشم حسینى قمى"، حدیث تأسیس مسجد جمکران را در کتاب "خلاصة البلدان" که در سال ( 1179) قمرى از تدوین آن فارغ گردیده، روایت نموده است؛

گرچه در نسخه چاپى، این حدیث نیامده، ولى طبق نقل الذریعه نام کتاب "خلاصة البلدان فى اخبار قم و شرفها و ذکر بناء مسجد جمکران" است، و صاحب کتاب "انوار المشعشعین" آن را از خلاصة البلدان نقل کرده است.

3 - مرحوم سید نعمت‏اللَّه جزائرى - متوفاى ( 1112) قمرى - بنا به نقل مرحوم حاجى نورى، آن را در مجموعه‏اى که در دست مرحوم نورى بوده، مرقوم داشته است.

نقل دیگران چون مرحوم نهاوندى، محدث قمى و صاحب کتاب انوارالمشعشعین به این بزرگواران منتهى مى‏گردد.

این تذکر لازم است که گزارش این سه شخصیّت به کتاب ترجمه تاریخ قدیمى قم، که اصل آن تألیف حسن‏بن محمدبن حسن قمى - معاصر شیخ صدوق - است، منتهى مى‏گردد. این کتاب در سال ( 1378) قمرى تدوین و در سال ( 806 - 805 ) توسط بهاءالدین حسن‏بن على‏بن حسن‏بن عبدالملک قمى، در بیست باب، به فارسى ترجمه شده است.

متأسّفانه در حال حاضر تنها پنج باب از بیست باب ترجمه موجود است، و اصلِ عربى و مابقى ترجمه به کلّى مفقود مى‏باشد.

بزرگانى که حدیث مسجد جمکران را از تاریخ قم نقل کرده‏اند به صراحت گفته‏اند که صاحب تاریخ قم، آن را از کتاب "مونس‏الحزین" شیخ بزرگوار صدوق روایت نموده است.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مهدویّت و اندیشه ظهور

مسأله «مهدویّت» و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، و این که وى از سلاله پاک خاندان نبوّت، و از دودمان مقام شامخ ولایت (پسر عمّ، جانشین، و وارث علوم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)على بن ابى طالب(علیهما السلام))، و از ذریّه طیّبه دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، بزرگ بانوى بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، و از نسل سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن على(علیهما السلام)است، یکى از مسائل بسیار مهمّ دینى و مشهور اسلامى است.

مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور مهدى موعود(علیه السلام) در آخر الزمان، در آیین مبین اسلام، مسأله اى اصیل، ریشه دار و با سابقه است که هرگز با گذشت زمان کهنه و فرسوده نمى گردد، و با آن که از زمان رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)تاکنون، مدّت چهارده قرن از آن مى گذرد، نه تنها از فروغ این عقیده کهن و باستانى کاسته نشده است، بلکه با پیشرفت سریع صنعتى، و انحطاط اخلاقى جوامع بشرى، و احساس یأس و نومیدى، و زندگى سراسر رنج زا و درد آلود، هر آن و هر لحظه، عشق سوزان بشریّت نسبت به وجود مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام)بیشتر، و نور امید و آرزو در دلهاى خداپرستان افروخته تر، و اشتیاق توده هاى محروم و درمند، براى ظهور آن خورشید فروزان شعلهورتر مى گردد.

در آیین مقدّس اسلام کمتر مسأله اى را مى توان یافت که به اندازه مسأله مهدویّت بدان اهمیّت داده شده باشد، و شاید بتوان گفت: در مورد هیچ مسأله اى از مسائل حیاتى اسلام به اندازه مسأله «مهدویّت» روایت نرسیده است.

زیرا علاوه بر آیات متعدّدى از «قرآن کریم» که پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، آنها را به وجود مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) تفسیر و تأویل کرده اند، روایات فراوانى از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و صحابه و تابعین و ائمّه معصومین(علیهم السلام)در باره ظهور مبارک آن یکتا بازمانده حجج الهى وارد شده است، در این روایات، ویژگى هاى شخصى و اوصاف و جزئیّات زندگى آن یگانه مظهر قدرت خداوندى بیان گردیده، و هم اکنون بیش از شش هزار حدیث از منابع و مدارک معتبر شیعه و سنّى در باره آن وجود مقدّس در دسترس ما قرار دارد.

مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) که به عنوان یک شخصیّت ممتاز الهى، و رهبر آسمانى، و «خاتم اوصیا» و آخرین سفیر خداوند، در پایان جهان ظهور خواهد کرد، و بر سرتاسر کره خاکى استیلا خواهد یافت، و به وسیله آن وجود مقدّس، همه مکتبهاى موجود زمان، و حکومت هاى مقتدر جهان، و تمام نیروهاى تخریبى، و قدرت هاى اهریمنى، نابود خواهند شد، و در تمام جهان، صلح و صفا و عدالت و امنیّت بر اساس حکومت حقّ و عدل، بر قرار خواهد گردید، اندیشه اى است که کلیه فِرَق اسلامى آن را پذیرفته و سرسختانه از آن دفاع مى نمایند.

مسأله مهدویّت، و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و گسترش جهانى ایمان اسلامى، و پیروزى نهایى حق بر باطل، و استقرار کامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، و بالاخره تشکیل «مدینه فاضله» و حکومت جهانى واحد، در میان «مسلمانان» ریشه قرآنى دارد. قرآن کریم، با قاطعیّت هرچه تمامتر، پیروزى نهایى ایمان اسلامى، و غلبه قطعى «صالحان و پرهیزکاران» بر مستکبران و زورمداران، و کوتاه شدن دست جبّاران و ستمکاران از دامان محرومان و مستضعفان، و آینده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حکومت حقّ و عدل الهى به همه مسلمانان و پیروان ادیان وعده داده است.

آنچه در رابطه با مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)گفته شد، حقایقى است که سابقه اى بس طولانى داشته، و در نخستین روزهاى طلوع اسلام بر سر زبانها بوده است. و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)آنها را به عنوان نویدهاى ظهور مهدى موعود(علیه السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو نموده، و در کمال صراحت از ظهور مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) که با فرمان مدبّر جهان هستى در پایان جهان ظهور خواهد نمود سخن گفته اند.

گرچه ما در آینده در این باره به تفصیل سخن خواهیم گفت، ولى در عین حال، در اینجا نیز براى این که تصویر روشنى از مسأله مهدویّت داشته باشیم، نخست مسأله عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)را از دیدگاه مسلمانان و جامعه اسلامى به صورت مختصر مورد بررسى قرار مى دهیم، سپس آنچه در کتب روایى شیعه و سنّى آمده است از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم تا حقیقت و واقعیّت مسأله مهدویّت بر همگان روشن شود.

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور