منتظرین ظهور

...به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت مهدى» ثبت شده است

چشم انتظار باران

 امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه هاى متعددى سخن از انحرافات و نابسامانى هاى پیش از ظهور پیامبر به میان مى آورد و اوضاع اجتماعى دوران جاهلیت را به بیان هاى مختلفى متذکر مى شود.

از آن جمله مى فرماید:

       «خداوند یکتا بنده و پیامبر خویش حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را هنگامى فرستاد که نشانه هاى هدایت به کهنگى گرائیده و جاده هاى دین محو و نابود شده بود. او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود و آنها را به سوى کمال هدایت کرد و به میانه روى و عدالت فرمان داد.»

       «خداوند در زمانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را مبعوث ساخت که نه نشانه اى از دین برپا، و نه چراغ هدایتى روشن، و نه طریق حقّى آشکار بود!»

       «هنگامى او را به رسالت برگزید که با زمان پیامبران پیشین فاصله زیادى ایجاد شده بود، جهانیان از انجام عمل نیک دورى گزیده و منحرف گشته، و ملتها به جهالت و گمراهى گراییده بودند.»

       «وى را در آن هنگام که ملت هاى جهان به خواب طولانى فرو رفته بودند و تار و پود حقایق از هم گسسته بود، براى هدایت انسانها فرستاد.»

       «آن زمان که فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه مى کشید، دنیا بى نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گراییده، از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حیات انسانى به اعماق زمین فرو رفته، منارهاى هدایت مندرس گشته و پرچمهاى هلاکت و بدبختى آشکار شده بود، دنیا با چهره اى زشت به اهلش مى نگریست و در برابر جویندگانش عبوس و گرفته جلوه مى کرد. میوه درختِ آن، فتنه و طعامش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در برون، شمشیر حکومت مى کرد.»

       «ناگهان طلوع کننده اى طالع گشت، درخشنده اى درخشید، آشکار شونده اى آشکار گردید. آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کرد و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون ساخت. و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونیها بودیم.»

 به راستى در آن «شب سیاه ستم»، در آن «ظلمت دامن گستر جهل»، در آن «ضلالت مطلق» چه چیزى جز «امید طلوع سپیده» مى تواند حق باوران را به استقامت وا دارد؟

چه چیزى جز «انتظار درخشش خورشید» مى تواند ریشه ایمان را در دلها زنده نگهدارد؟

به راستى در آن «پاییز زندگى»، چه چیزى جز چشم به راه بهارِ ماندن، مى تواند شوق جوانه زدن، اشتیاق روییدن، و آرزوى ثمردادن را، در دلِ بذرِ نهفته در خاک، زنده بدارد؟

 چه زیباست تعبیر خیال انگیز و حکمت آمیز چشم انتظار باران بودن، در خشکسال! خصوصاً براى کسانى که در آخرالزمان زندگى مى کنند! زیرا این دوران را به دوران جاهلیت تشبیه کرده اند، چنانکه ظهور صاحب الزمان(علیه السلام) را با بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) همانند دانسته اند.

 پس اگر خشکسالى تکرار شود چه چاره اى هست جز به چشم انتظار باران بودن؟! در «خشکسالى» عاطفه ها، در «قحطى» محبت و مهربانى، در «تنگدستى» آسمان ایمان و «بى نوایى» زمین عمل، در «عطش» دشت هاى احساس و «بى آبى» چاههاى وجدان، در «سوزش» کامهاى تشنه عدل و انصاف، و در «تفتیدگى» جگرهاى سوخته به آتش ظلم و گناه، چه باید کرد، جز «انتظار باران» کشیدن؟!

 خوشا روزى که ناگهان طلوع کننده اى طالع گردد، درخشنده اى بدرخشد، آشکار شونده اى آشکار شود و آنچه از جاده حق منحرف گشته به راه راست بازگردد.

 خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کند و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون سازد و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونى ها بوده باشیم.

  راستى آیا مى شود وقتى قحطسالى به پایان مى رسد و بارش باران رحمت پروردگار آغاز مى شود ما از گروه منتظران باشیم؟!

 آیا مى شود وقتى حضرت مهدى(علیه السلام)مى آید، با جانى سوخته از اشتیاق، منتظرانه به استقبالش برویم؟!


۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

دین بر پایه انتظار

انتظار امام زمان(علیه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است که در برخى روایات، نه در ردیف فروع دین بلکه در شمار اصول و قواعد اساسى دین قرار گرفته است.

انتظار در کنار شهادت به توحید (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ایمان به پیامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولایت (والولایة لنا اهل البیت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟

دین اسلام بدون «انتظار قائم(علیه السلام)» ناقص مى ماند، چنانکه اگر «ولایت على(علیه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانکه اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باعث تکمیل دین و اتمام نعمت الهى و رضایت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(علیه السلام) نیز موجب کمال دین و تمام نعمت و رضاى خداوند است.

خداوند «دین بى ولایت» را نمى پذیرد چنانکه «ولایت بى انتظار» را نمى پذیرد و این خود به این معناست که خداوند «دین بى انتظار» را نمى پذیرد و همین است که امام صادق(علیه السلام)همه آن اصول را تحت این عنوان مى فرماید که:

       «اَلا اخبرکم بما لایقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به»

       «آیا شما را خبر ندهم از آنچه که خداوند بدون آن هیچ عملى را از بندگانش نمى پذیرد؟»

                و امام باقر(علیه السلام) از مضمونى شبیه به آنچه ذکر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذکر مى فرماید:

             «الدّین الّذى یقبل اللّه فیه العمل.»

             «دینى که خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذیرد.»

                در این حدیث شریف که در غیبت نعمانى و امالى شیخ طوسى و اصول کافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در کتاب ارزشمند بحارالأنوار نیز آمده است، اصولى دیگر چون برائت از دشمنان اهلبیت و تسلیم بودن در برابر فرمان امامان(علیهم السلام) و پرهیزگارى و سخت کوشى در راه دین و ثبات و طمأنینه نیز ذکر شده است.

                و از مجموع آن نکاتى چند در خور تأمّل است:

                1 ـ انتظار یکى از پایه هاى اساسى دینِ مورد قبول خداوند را تشکیل مى دهد.

                2 ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(علیه السلام) در کنار شهادت به توحید و نبوّت و ولایت، حاکى از شدّت اهمیّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

                3 ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مى پذیرد، بنابراین اگر نقصى از ناحیه هر یک از اصول پیش آید مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همین نکته است که مى توان گفت: «هیچ عملى را از بنده غیر منتظِر نمى پذیرند.»

                4 ـ آمدن دو اصل پرهیزکارى و سخت کوشى (ورع و اجتهاد) همردیف با انتظار قائم(علیه السلام)علاوه بر تصریح به جدایى ناپذیر بودن «انتظار و ورع» و نیز «انتظار و اجتهاد»، به کامل نبودن دین بدون آندو نیز، دلالت دارد; همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.

                5 ـ در پایان حدیث این عبارت آمده است:

             «إنّ لنا دولةً یجیئ اللّه بها اذا شاء.»

             «ما را دولتى هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پدیدار خواهد ساخت.»

                این عبارت را مى توان «حکمت انتظار» دانست، یعنى از آنرو که دولت پایدار و جهانى اهلبیت(علیهم السلام)روزى به دست امام زمان(علیه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پیامبران(علیهم السلام)تعالیم قرآن و اهلبیت تحقق خواهد، یافت شایسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و این انتظار از اصول اساسى دینش به شمار آید.

۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

انتظار ... انتظار مهدى (علیه السلام)

انتظار: دیده به راه دوختن است،

                لحظه شمارى کردن براى دیدار کسى یا انجام واقعه اى است،

                به امید کسى یا چیزى ماندن است،

                چشم داشتن و توقّع کارى یا حادثه اى است،

                نگران شخص عزیزى یا امر مهمّى بودن است.

انتظار: امیدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.

امّا انتظار مهدى(علیه السلام) : همه این ها و فراتر از این هاست.

انتظار مهدى(علیه السلام): ایمان به «غیب» اقرار به «ولایت» و باورداشت حق حاکمیت «قرآن» است.

                عصاره «یقین»، چکیده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.

                عشق به «زیبایى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «کمالات» است.

                «تلاش» براى «یافتن»، «مقاومت» براى «رسیدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : روایت «اشتیاق»، حدیث «جستجو» و قصّه «وصل» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : اقتداى به او، بیعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پایدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.

انتظار مهدى(علیه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت» و «ضامن پیروزى» پیروان امامت است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : سنگربانى «عقیده»، مرزبانى «اندیشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولایت» است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.

۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مدّعیان دروغین مهدویت وکسانیکه که بدروغ نسبت مهدویت بدانها داده شده

  همانطوریکه کمابیش بنظر خوانندگان رسیده و مصادر تاریخى و غیرتاریخى بیانگر شرح تفصیلى آنست که از آغاز بنیانگذارى اسلام تاکنون پیوسته افرادى با فریب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به رویاروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن مسلمانان ، و ضدیت با احکام اسلام و تکیه زدن بر کرسى ریاست ، چند صباحى خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاریخ گسیل شده و مى شوند و نمونه آنها ــ که خود آلت دست استعمارگران خارجى یهودى و مسیحى و عامل اجرائى اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ایران و کمال اتاترک در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تکریتى در عراق و دیگران در دیگر مناطق مسلمان نشین بوده و مى باشند .

افرادى هم به هواى ریاست از طریق سوءاستفاده از احادیث مربوط به مهدى موعود و تحریف آنها و فریب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواى مهدویت و مقام امامت برخاستند و بدون آنکه قیام انها نشانگر سرنخى از مقام امامت یا مقرون به کوچکترین علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، یا کمترین درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى ( مورد وعده پیامبر بدست حضرت مهدى ) را ارائه دهند ــ بلکه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام کردند ــ چند روزى خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خیانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغین و بى محتوایشان کشف و آنها هم پس از چندى به زباله دان تاریخ رهسپار شدند .

همچنانکه عده اى هم با زمینه سازى مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابیت از ناحیه مهدى حقیقى مى کردند و همینکه افراد و گروههائى فریب خورده بدانها مى گرویدند ، دعواى مهدویت را مطرح و گسترش مى دادند .

افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباریکه از ناحیه خبرگذاران صادق امین درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسیده بود و از نظر فراوانى بدان درجه براى آنان یقینى شده و دماغشان آماده براى پرورش اینگونه افکار گردیده بود ، که بسا نسبت مهدویت را به کسى که او خود چنین دعوائى نداشت و از این دعوى بیزارى مى جست مى دادند .

اکنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعیان دروغین مهدویت یا غیر مدعیان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان میرسانیم و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصیلى هریک را به مصادر مربوطه ارجاع میدهیم:

1ــ امام امیرالمؤمنین على(علیه السلام) که فرقه سبائیّه ، پیروان عبداللّه بن سبا ( که بموجب اثر تألیفى علامه محقق عسکرى اصل وجودش ساختگى و بدور از حقیقت و واقعیت بوده ) حضرتش را مهدى خواندند و پنداشتند کشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج میکند.

2ــ محمد بن حنفیه ، که فرقه کیسانیه پنداشتند وى بعد از حسین بن على امام و همان مهدى موعود است و در کوه رضوى بسر میبرد و از آنجا ظهور و قیام نماید ، بدون آنکه او چنین ادعائى کرده باشد .

3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ، معروف به نفس زکیه که پاره اى از جارودیّه وى را مهدى دانسته و در سنه 145هـ از مدینه به مهدویت برخواست و بدسیسه منصور دوانیقى کشته شد.

4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانیقى که خود منصور هم از روى رقابت با نفس زکیه مردم را دعوت به مهدویت او مى کرد.

5ــ عمر بن عبدالعزیز یکى از خلفاى اموى که سعید بن مسیب قائل به مهدویت او شد .

6ــ ابومسلم خراسانى که پاره اى از فرقه « خرّمیه » پیروان اتابک خرّمى پنداشتند او همان کسى باشد که باید زمین را پر از عدل و داد کند و کشته شدنش را بدست منصور دوانیقى تکذیب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مى بردند.

7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شیعیان ) که ناووسیه معتقد به مهدویت آن حضرت شدند، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .

8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسین که جارودیه زیدیه به مهدویت او گرایش جستند و در ایام معتصم در طالقان قیام نمود و کشته شد و آنها پنداشتند کشته نشده و بعد از این ظهور خواهد کرد.

9ــ امام موسى بن جعفر ( امام هفتم شیعیان ) که فرقه واقفیه قائل به مهدویت آن حضرت شدند.

10ــ محمد بن على عسکرى ، برادر امام حسن عسکرى ، که طایفه محمدیه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدویت وى گردیدند.

11ــ امام حسن عسکرى ( امام یازدهم شیعیان ) که گروهى اعتقاد به مهدویت حضرتش پیدا کردند.

12ــ جعفر بن على برادر دیگر امام حسن عسکرى که عده اى قائل به امامت و مهدویت او گردیدند و خود نیز مدعى مهدویت بود.

13ــ عبداللّه بن معاویه بن عبداللّه جعفر بن ابى طالب که عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در کوههاى اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان کسى بود که در ایام حکومت مروان بن محمد در فارس قیام کرد و ابومسلم پس از مدتى که او را زندانى کرده بود بکشت.

14ــ یحیى بن عمر از اعقاب زید بن على که در ایام مستعین باللّه خلیفه عباسى سنه 259 در کوفه قیام کرد ، پس او را کشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جارودیه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند.

15ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه که در زمان مختاربن ابى عبیده در بصره قیام کرد و عده اى بعنوان مهدویت بدو گرویدند.

16ــ عبداللّه مهدى بود که بنوشته قرمانى: خود را فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ یعنى فرزند امام حسن عسکرى امام یازدهم شیعیانــ معرفى کرد .

و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبیداللّه بن احمد بن اسماعیل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .

و بنوشته دیگران رشته نسبش غیر از دو رشته مذکور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف شدید است .

وى در سنه 297 هـ بعنوان مهدویت از افریقا بپا خواست و دولت فاطمیین را تشکیل داد که پس از گذشتن 270 سال منقرض گردید .

هم او بود که شهر مهدیه را در یکى از سواحل تونس برقرار کرد و هم اکنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است.

17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرغى از قبیله مصامده که در جبال اطلس مراکش سکونت داشتند ، در سال 497 به مهدویت برخاست و تشکیل سلسله « الموحدین » را داد و بر اسپانیا استیلا و تسلط یافت.

18ــ الناصر لدین اللّه که از جمله خلفاى عباسى و متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاویذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن بدین دوشعر ستوده:

انت الامام المهدى لیس لنا***امام حق سواک ینتظر

تبدو لابصارنا خلاقاً لان***یزعم ان الامام منتظر.

19ــ مردى به نام عباس فاطمى در پایان قرن هفتم بین 690 و 700 در میان غمازه خروج کرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعیت انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پایان امر کشته شد.

20ــ شخصى که معروف به تویزرى منسوب به تویزر از نحله صوفیه بود از رباط ماسه خروج کرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسیارى از اهل سوس و غیره بدو گرویدند و کارش آنچنان بالا گرفت که سران مصامده ترسیدند و او را کشتند .

این قضیه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان یوسف بن یعقوب ــ بوقوع پیوست.

 21ــ اسحاق سبتى زوى بود که در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطین عثمانى بسال 986 هـ به امر مهدویت قیام کرد و اصولا ترک و از اهالى ازمیر بود.

22ــ شخصى بود که در سنه 1219هـ در مصر قیام به مهدویت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نکشید با لشکرى که از فرانسه آمده بود بجنگید و با عده اى از هواخواهان خود کشته شد.

23ــ محمد احمد بود که در سال 1260 هـ در سودان قیام نمود و از قبیله دناقله در جزیره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضى در « حنک » متولد شده بود.

24ــ مردى بود که در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمى منتظر بودن دیگران را به مهدویت خود دعوت کرد و اصولا از نسل و نژاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.

25ــ احمد بن احمد کیال بود که نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت کرد ، سپس بعنوان مهدویت قیام نمود و طائفه کیالیه را تشکیل داد.

26ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شیخ محمد سنوسى بود که در اواسط قرن نوزده مسیحى از مغرب زمین برخواست و قبل از مرگ با اشاره باینکه خود او مهدى منتظر نیست بلکه او از این پس خواهد آمد نفى مهدویت خویش نمود و شاید مقصودش از خبر آمدن بعد از این ، قیام پسرش بود.

27ــ میرزا غلام احمد قادیانى بود که در اوائل قرن نوزده میلادى سنه 1826 از پنجاب هندوستان قیام کرد و با سیکهاى آن سرزمین بر مبناى ادعاى نبوت بجنگید و فرقه قادیانى را که هم اکنون داراى پیروانى در هند است تشکیل داد.

28ــ سید احمد پسر محمدباریلى بود که او را مهدى وهابى نیز گویند ، تولدش بسال 1224 در یکى از شهرهاى هندوستان به نام « بریلى » اتفاق افتاد ، پس در خلال نیمه اول از سده سیزده از بین فرقه وهابى در هند قیام به نشر آن مذهب سخیف نمود و به عنوان یکى از اولاد امام حسن بن على ( امام دوم شیعیان ) خود را شهرت داد سپس بر علیه هندوها و سیک هاى پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و کشته شد و بالاخره با تبلیغاتى که داشت و انتشار مى داد زمینه براى قیام احمد قادیانى نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براى وى بیشتر فراهم شد.

29ــ على محمد شیرازى معروف به باب پسر میرزا رضاى بزاز شیرازى و متولد همان شهر بسال 1235 از زنى به نام خدیجه بود ، وى از کمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى که در شیراز نزد معلمى به نام شیخنا آموخته بود و مقدار کمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره دیگرى نداشت و بیشتر اهتمام در رشته ریاضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخیر جن و روحانیّات داشت و بالاخره پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشکى دماغ و خستگى مغز گردید ، پس از بوشهر به کربلا رفت و از تابعین شیخ احمد احسائى شد و با سید کاظم رشتى که از شاگردان و مروجین احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى اباطیل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود ، پس از فوت احسائى و سید کاظم رشتى به شاگرد دیگر احسائى حاج کریم خان ( مؤسس فرقه ضاله شیخیه که عنوان رکن رابع بودن را مطرح نمود ) بپیوست ، و نخست به عنوان باب او و خلیفه الخلیفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .

سپس دم از استقلال و مهدویت زد و چون متوجه شد به قول عوام « خر فراوان است » و مریدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هایى را ــ به عنوان وحى الهى و آیات آسمانى که خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقیقت بهترین سند حماقت و فساد عقلى او و پیروانش بود ــ انتشار داد و در پایان جنون او شدت یافت و هوس خدائى و الوهیت پیدا کرد که کتاب « البیان » وى بهترین شاهد و بیانگر کفریات اوست .

توضیحا چون سیاست اجانب پشتیبانى از وى را مقتضى دید با نفوذى که در داخله مملکت ایران داشت موجبات تقویت و گسترش فساد او را با هزینه تبلیغاتى و جلوگیرى از تعرض دیگران بر عهده گرفت تا انجا که با تحلیل هرگونه حرامى و آزادى در ارتکاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام الناس و افراد سفله و بى بند و بار فریب او را خوردند و بدو پیوستند .

در آغاز امر علما و روحانیون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آمیزى که از وى به نمایش درآمد از حکم به قتل او خوددارى و استنکاف نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مییافت ، بمنظور جلوگیرى از شرّش و مصونیت مردم از آتش فتنه و بیراهه برى وى لازم دانستند حکم قتلش را صادر نمایند همچنانکه فتوى به کفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعیت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهدید مى کرد حکم قتلش عملا تأیید و با به دار آویختن و اعدامش معلوم شد او هم یکى از مهدى هاى دروغین بود که نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش یافت و بعد از موجودیت او که کانون فساد از آب درآمد انگلیسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره ملیونها نفر مسلمان ضعیف و خوش باور را از اسلام و تشیع جدا کرده گرایش به کفر دادند .

آرى متاسفانه ــ با اینکه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچیده شدن بساط سلطنت که یک بُعدش سوء استفاده هرچه بیشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسمیت بهائى گرى در ایران برچیده شد ــ هنوز این رشته باطل کم و بیش سر دراز دارد و از طریق عوام فریبى در گوشه و کنار بدین روش باطل کفر آمیز ادامه مى دهند .

    

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

ردّیه هاى علما و دانشمندان سنى بر منکرین مهدى منتظر یا تکذیب کنندگان احادیث پیرامون آن حضرت

ـ ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ،

ابوالفیض سید احمدبن محمد بن صدیق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،

ابراز الوهم من کلام ابن حزم ،

احمدبن صدیق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى دمشق ،

3ـ الاحتجاج بالاثر على من انکر المهدى المنتظر ،

 شیخ حمّود بن عبداللّه تویجرى ، از اساتید دانشگاه اسلامى مدینه ، در رد بر شیخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در ریاض ،

4ـ الى مشیخة الازهر ،

شیخ عبداللّه سبیتى عراقى در رد بر « المهدویة فى الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحدیث بغداد ،

5ـ تحدیق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،

شیخ محمد عبدالعزیز بن مانع ( 1385 ) پیرامون اثباث احادیث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،

6ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،

در ردّ ابن حزم است که بخشى از کتاب « الفصل فى الملل و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تکذیب احادیث مهدى منتظر میباشد ، و شیخ کاظم حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخیم تنظیم و چاپ نمود . ]الذریعه 5/104[ ،

7ـ الرد على من کذّب بالاحادیث الصحیحة الواردة فى المهدى ،

عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدینه و عضو هیئت تدریسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ 383 ،

این مقاله یا رساله که بیانگر محققانه ترین بحث حدیثى و تاریخى پیرامون مهدویت و قیام مهدى منتظر است در رد بر کتاب « لامهدى ینتظر بعد الرسول » شیخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدویت و قیام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسینى بودن آن بزرگوار مخالف با شیعه و بر خلاف نظر اعترافى بیش از یکصد نفر از علماى سنى مى باشد که اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و این جانب را در این زمینه با او خاطره اى است که در کتاب « شناخت امام » آورده ام و در اینجا مجال ذکرش نیست ،

8ــ مع الدکتور احمد امین فى حدیث المهدى و المهدویه ،

محمد امین زین الدین چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف 1371 هـ 1951م ،

9ــ المهدى واحمد امین ،

محمد على زهیرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف اشرف ،

این کتاب هم در رد کتاب نامبرده احمد امین مصرى است ،

10ـ نقد الحدیث بین الاجتهاد و التقلید

سید محمد رضا حسینى در رد بر على حسین سائح لیبى ، چاپ دوم قم ، 1417هـ ،

11ـ الوهم المکنون فى الردّ على ابن خلدون ،

ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،

12ــ هدى الغافلین الى الدین المبین ،

سید مهدى صالح کشوان قزوینى ،

این کتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پیرامون مهدویت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تالیف آن فراغت جسته ،

]کتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[

اکنون مى گوییم: فرموده هاى پیامبر اکرم ( ص ) در رابطه با موضوع نخستین مطرح کننده بودن امر مهدویت در اسلام و عنایت و اهمیتى را که پیرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:

بخش اول: ایراد حدیث « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه » و فرازهاى مشابه بود که با مطرح کردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را تهدید و محکوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور کلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترین مسائل اسلامى اعلام کرد.

بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود که از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسکرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شکل و شمایل و دیگر ویژه گى هاى محلى و تاریخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش ) به عنوان آخرین خلیفه و امام برحق و یگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.

بر این اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . که در انکار احادیث پیرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقیده به او از یهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازیم به ذکر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از دیدگاه اهل تسنن که پرفسور هم خود سنى و ناگزیر از پذیرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات کتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتید و دانشمندان این فرقه مى باشد.

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مهدى منتظر(علیه السلام) و نخستین مطرح کننده آن در اسلام

با مرورى بر مصادر حدیثى ، تاریخى ، عقیدتى ، وتفسیرى شیعه وسنى بدین حقیقت پى خواهیم برد که نخستین کسى که موضوع مهدى منتظر و قیام جهانى او را مطرح و ایراد کرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقیقا اعلام نمود که زمینه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغین را از عنوان « مهدى منتظر » خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بود .

آرى حضرتش همانند دیگر شئون سرنوشت ساز اسلامى ، بر اساس وحى الهى ، مسئله مهدویت را پایه گذارى فرمود و نیز با ایراد یک سلسله علائم و نشانه هاى ظهور و ویژگیهاى محلى و تاریخى قیامش ، مسلمانان را هشدار داد که هم به موقع منتظر و آماده ظهور و قیام « حضرت مهدى واقعى » باشند .

هم فریب مهدى هاى دروغین وساختگى شیطان صفت و ریاست طلب رانخورند ، وهم به اباطیل و گفته هاى خلط مبحث کننده گان حقایق دینى با افکار مغرضین و مستشرقین یهودى و مسیحى ترتیب اثر ندهند .

براین اساس همانطوریکه اشاره شد با مراجعه به مصادر دست اول روایتى ، تفسیرى ، کلامى و تاریخى هریک از مذاهب سنى و شیعه شکى نخواهد بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از طرح و ایراد مسائل خدا شناسى ، پیامبر شناسى و اصل مسئله امامت و خلافت بعد از خود ، بیش از هر مسئله عقیدتى و عملى و اخلاقى روى موضوع اخرین خلیفه « برحق بعد از خود ویگانه مصلح جهانى » یعنى موضوع مهدى منتظر و دوران ولادت و کودکیش و از آن پس دوران هاى غیبت صغرى ، غیبت کبرى ، ظهور و قیام جهانى و چگونگى حکومتش ، تکیه نمود .

بطوریکه بخش مهم و غیر قابل انکارى از احادیث و فرموده هایش پیرامون شئون حضرت مهدى موعود منتظر خلاصه شده ، و اضافه بر محتواى مصادر فراوان و منابع بیشمار حدیثى و تاریخى و عقیدتى که بخشى از هریک مختص به ذکر احادیث « مهدى منتظر » است ،

تنها تعدادى بیش از یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله با حجم هاى مختلف و سبک هاى گوناگون ، هریک بیانگر ده ها و صدها روایت از رسول خدا ( ص ) در باره شئون حیاتى ، خانوادگى ، شکل وشمایل ، و مقام امامتى « امام مهدى منتظر مى باشد ، که به قلم علما و دانشمندان روحانى و اساتید دانشگاهى اهل تسنن تنظیم و ارائه شده و بسیارى از آنها هم چاپ و منتشر گردیده و از این پس فهرست اسامى آنها به نظر خواهد رسید ، و چه بهتر جهت آگاهى اجمالى به کتابهاى زیر مراجعه شود.

براین اساس بطور خلاصه از جمله عقاید حقه اسلامى مورد اتفاق سنى و شیعه ، هم عقیده به اصل مهدویت در اسلام است و هم عقیده به امامت و خلافت حضرت مهدى موعود منتظر و قیام جهانى او و برقرارى عدل و داد سراسرى و امنیت همه جانبه و رفاه همگانى به وسیله او .

در این رابطه از نیمه دوم قرن سوم هجرى ، ( 5 سال قبل از ولادت حضرت مهدى حجة بن الحسن ) تا هم اکنون که دهه دوم قرن پانزدهم را طى مى کنیم بیش از دوهزار جلد کتاب و رساله و مقاله درحد کتاب و رساله به زبان هاى عربى ، فارسى ، اردو ، ترکى استانبولى ، تایلندى ، انگلیسى ، فرانسوى ، روسى و دیگر زبانهاى مناطق مسلمان نشین بقلم علما و دانشمندان شیعه و سنى تالیف یا ترجمه شده و به شرح مندرج در کتابنامه هاى نامبرده حداقل نیمى از آنها حتى بطور مکرر چاپ و منتشر گردیده ، وبالاخره نه هیچ گونه جاى خالى براى مطرح گردیدن مدعیان دروغین مهدویت و بابیت برجاى گذارده ، ونه سرنخى براى تشکیک افراد مشکک و شیطان صفت ( در اصل مهدویت در اسلام یا در احادیث مورد اتفاق بین شیعه و سنى پیرامون مهدى موعود حجة بن الحسن العسکرى ع ) و نه زمینه اى براى خلط مبحث ( مستشرقین غربى ، یا شرقى هاى غرب زده ) مسائل دینى و حقایق اسلامى را با تخیلات و یاوه گوئى .

اما متاسفانه مى بینیم بعضى افراد نه غربى و مستشرق یهودى یا مسیحى و نه یک مسلمان عادى بى اطلاع از مبادى دینى و نا آشناى با مصادر اصیل اسلامى شیعى و سنى ، که یک مسلمان برخوردار از عناوین پرفسورى و استادى از موضع پست ریاست دانشکده الهیات و عقیده شناسى منطقه مسلمان نشین استانبول ــ با اشراف محلى بر هزاران کتاب خطى و چاپى ویژه مسائل عقیدتى و حدیثى وتاریخى شیعه و سنى از طریق کتابخانه هاى فراوان و پر محتواى ترکیهــ از روى بى تفاوتى نسبت به حقایق دینى و واقعیات اسلامى و بطور خلاصه ( برمبناى رهروى راه مستشرقین یهودى و مسیحى نه تنها بیگانه از اسلام که سرسخت ترین دشمنان اسلام ) احادیث پیرامون حضرت مهدى را با انواع ویژه گى اسلامى و برخوردارى از عالیترین درجه اعتبار ، در درجه هرچه ضعیف ترِ کمّى و کیفى تلقى نموده و از این رهگذر عقیده به موضوع مهدى موعود اسلام را به باد مسخره و انکار گرفته و آن را ناشى از الهام گیرى از یهود و نصارى وانمود مى کند .

یا ناشى از فشارها و محدودیت هاى سیاسى شیعى در قرون اولیه اسلام از قبیل واقعه کربلا و شهادت امام حسین که آن را ــ یعنى امر مهدى منتظر را ــ در رابطه با آن رخدادها اختراع و مطرح کردند .

آرى قرنها قبل از به نمایش درآمدن تعدادى از مستشرقین یهودى و مسیحى شیطان صفت امثال:

ــ  دونالد سن داویت ، مؤلف « عقیده الشیعه » ،بزبان انگلیسى ، ( که ترجمه عربى آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گردید ) و جهت آگاهى بر دروغ بافى هاى او چه بهتر مراجعه شود به الغدیر علامه امینى ج 3 ص 320 ــ 323 ،

ــ  ولهوسن ، مؤلف « الخوارج و الشیعه » ،

ــ  فان فلوتن ، ( 1866ــ 1903 م ) مستشرق هلندى و مؤلف « السیادة العربیه و الشیعه و الاسرائیلیات فى عهد بنى امیه » ،

ــ  گولدزیهر یهودى ، ( 1850ــ1921م ) مستشرق فرانسوى مؤلف « العقیدة و الشریعه فى الاسلام » ،

ــ  کارل بروکلمان ، ( 1868ــ1956م ) مستشرق آلمانى ومؤلف « تاریخ الشعوب الاسلامیه » ،

ــ  لویس ماسینیون ، ( 1883ــ1962م ) مستشرق فرانسوى ومؤلف آثارى از قبیل کتب فوق ،

که با بیگانگى همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانى اسلام ــ یعنى مهدى منتظر عج و احادیث پیرامون شئون حیاتى و امامتى حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامى ) مورد تخطئه و تکذیب و خلط مبحث قرار داده و به باد مسخره گرفتند

و نیز قبل از سر از آب درآوردن یک عده مسلمان نماى غرب زده و بى اعتناى به مبانى دینى و سنت پیامبر ( ص ) و بدور از عالم حدیث شناسىــ امثال:

ــ  شیخ محمد عبده مصرى ، ( 1266ــ1323 ) مؤلف « شرح نهج البلاغه » !

ــ  رشید رضا مصرى ( 1295ــ1354 ) مؤلف « مجله المنار » و « السنة و الشیعه » .

ــ  فرید وجدى مصرى ، ( 1292ــ1373 ) مؤلف « دائرة المعارف القرن العشرین » .

ــ  احمد امین مصرى ، ( 1295ــ1373 ) نویسنده المهدى و المهدویة » و « ضحى الاسلام » و « فجر الاسلام » .

ــ  سعد محمد حسن مصرى ، شاگرد احمد امین ، نگارنده « المهدیة فى الاسلام منذ اقدم العصور حتى الیوم » .

ــ  ابوزهره مصرى ، از زمره علماى جامع ازهر مصر ، مؤلف « الامام زید » و « الامام الصادق » .

ــ  دکتر احمد محمد على ، مؤلف « دراسة عن الفرق فى تاریخ المسلمین » .

ــ  على حسین السائح لیبیائى ، مؤلف مقاله تراثنا و موازین النقد » مندرج در مجله کلیة الدعوة الاسلامیه لیبى شماره 10 ، سنه 1993 صفحه 185 و 205 .

ــ  محمد عبدالکریم عنّوم ، مؤلف رساله دکتراى فلسفه به نام « النظریة السیاسیة المعاصرة للشیعه الامامیة الاثنى عشریة » .

ــ  دکتر سلمان بدور ، صاحب « مقدمه » بر رساله عنّوم .

ــ  شیخ عبداللّه بن زید آل محمود ، رئیس شئون دینى و محاکم شرعى قطر ، مؤلف « لامهدى ینتظر بعد الرسول سید البشر » .

ــ  و شیخ جبهان در « تبدید الظلام » و جز اینها شیخ . . . و ابو . . .

ابن خلدون مغربى ( درگذشته 808 ) ، احادیث پیرامون مهدى منتظر را در تاریخش ( ص 555 ) ، فاقد اعتبار کمى و کیفى وانمود کرد و گفته هاى بى محتواى او براى اکثر مخالفین غربى و شرقى با امر مهدویت و قیام جهانى مهدى منتظر ، سر نخ خلط مبحث و دروغبافى و انکارحقایق اسلامى گردید ، در صورتیکه ابن خلدون یک مورخ نا آشناى با عالَم حدیث و حدیث شناسى بوده و هیچ گونه صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را نداشته که پیشگوئیهاى پیامبر اکرم( ص ) را پیرامون مشخصات و ویژه گیهاى حضرت مهدى منتظر و قیام جهانى او در 19 روایت وانمود و تخطئه کند .

همچنانکه حدود سه قرن و نیم پیش از پیدایش ابن خلدون ، ابن حزم اندلسى ظاهرى ( درگذشته 456هـ ) به مخالفت و انکار مسئله مهدویت و فاقد اعتبار بودن احادیث آن حضرت برخواست ، آن چنانکه عده اى از مخالفین با امر مهدویت و ولادت حضرت مهدى نیز از نوشته هاى او دم از بیراهه روى و تخطئه موضوع مهدویت زدند .

و ابن حزم را کتابى است به نام « الفصل فى الملل و الاهواء و النحل » که بخشى از آن را اختصاص به بحث درباره حضرت مهدى منتظر داده است .

جالب توجه اینکه ردنویسان بر این کتاب ها و مقالات و شبهه افکنى ها ، وباز کننده گان مشت خیانت مؤلفین آنها نه تنها شیعه بودند که حتى قبل از شیعه علماى سنى هم به انگیزه اثبات مهدى منتظر و اثبات صحت و برخوردارى احادیث مربوط بدان حضرت از اعتبار هرچه بیشتر عالم حدیث شناسىــ بیکار ننشستند ، بلکه بهترین و محققانه ترین ردّیه ها را بر آنها نوشته و انتشار دادند و از این رهگذر مشت خرابکارى و بیراهه روى مؤلفین نامبرده را باز و بساط دروغبافى و انکار حقایق پیرامون مهدى منتظر عج را برچیدند ، که این جانب با کمبود منابع تحقیقى مربوطه و مشاغل وقت گیر تنها به تعداى از آنها برخورد نمودم و لازم دانستم آنها را به شرح زیر به نظر خوانندگان حق جو برسانم و آنهابدین قرار است:


۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

اصالت مهدویّت در اسلام

اصالت مهدویّت در اسلام

 

از دیدگاه اهل تسنّن

 

تألیف : مهدى فقیه ایمانى

 


 

مشخّصات کتاب

  نام                     اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنن

  تألیف                  مهدى بن محمد باقر فقیه ایمانى

    ناشر                 مؤلف

  چاپ اول               بزبان ترکى استانبولى در ترکیه

  چاپ دوم              قم

  تاریخ انتشار         نیمه شعبان 1418هـ برابر با آذر ماه 1376

  تیراژ                         3000

 

 

  قال النبىّ صلى اللّه علیه و آله :

 

من انکر خروج المهدى فقد کفر بما انزل على محمّد

 

      پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود :

 

کسى که خروج ـ  و قیام جهانى ـ   مهدى را انکار نماید ،

 

پس  محققًا بدانچه ـ  از طرف خداـ  بر محمّد نازل شده کفر ورزیده


 

  قال رسول اللّه  صلى اللّه علیه و آله :

 

من کذّب بالمهدى فقد کفر

 

 

  رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود :

 

کسى که مهدى را دروغ پندارد و تکذیب کند ،

 

پس بدون شک گرایش به کفر جسته


۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

مهدى (علیه السلام) و قرآن

                 الف) همپاى قرآن:

                اینکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً» و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلام اللّه علیهم با قرآن کریم، تأکید نمود، دلالت بر این دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کریم جز در کنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) که یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاک است، کتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند کرد.

                و نیز اینکه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض»با توجه به اینکه در این عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتى اش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مى باشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.

 

                ب) شریک قرآن:

                همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کریم» شمرده شده اند چنانکه بطور ویژه در یکى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیک یا شریک القرآن» از ایشان یاد شده است.

 

                ج) تلاوت کننده و ترجمان قرآن:

                از آن رو که تلاوت آیات کتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) که در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایسته ترین کسى است که به عنوانِ «یا تالِىَ کتابِ اللّه و ترجمانَه» مى تواند مورد خطاب قرار گیرد.

                د) قرائت کننده و تفسیرگر قرآن:

                براى قرائت و تفسیر قرآن کریم چه کسى شایسته تر از حضرت مهدى(علیه السلام)است که در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعت هاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟ اوست که قرآن را چونان که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مى کردند، قرائت مى کند و آنچنان که خداى محمد و على (علیهما السلام)مى پسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مى نماید.

                «السلام علیک حین تقرء و تبیّن».

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن

 

                هـ ) تعلیم دهنده احکام قرآن:

                ... صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احکام القرآن...

                «سلام خدا بر صاحب الزمان و آشکار کننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احکام قرآن.»

 

                و) احیاگر قرآن:

                در آخر الزمان که سنّت هاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این کتاب الهى از سوى کژ اندیشان به تحریف و تبدیل کشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مى آید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد.

                «اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینک و أحىِ به ما بُدّلَ من کتابک و أظهر به غُیّر من حکمک».

                «خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از کتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا کن. و از احکامت آنچه را که تغییر یافته بوسیله او آشکار گردان.»

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

راه شناخت مهدى (علیه السلام)

براى شناخت حضرت مهدى (علیه السلام) و ویژگى هاى شخصى و کیفیت غیبت و ظهور او هیچ وسیله اى بهتر از آیات شریفه قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)نیست. با اینکه در این زمینه و با اتکاى به همین آیات و روایات، بیش از هزار کتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور یقین مى توان گفت که در تمامى آنها، جز بخش کوچکى از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهى، تبیین نشده است. زیرا ابعاد وجودى او را ـ همچنان که در باره امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرموده اند ـ کسى جز خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به تمام و کمال نشناسد. و باز کلام خدا و پیامبر و اهلبیت را هرکسى به درستى فهم نتواند کرد.

علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است که نمى توان مطمئن بود که همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.

با این همه، آنچه در پى مى آید تنها مرورى بر پاره اى عناوین و ذکر نمونه هایى در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایى از دریایى بى کرانه، که گفته اند:

آب دریا را اگر نتوان کشید***هم به قدر تشنگى باید چشید

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور

امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام (ترجمه المقنع فى الغیبة )


امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام


(ترجمه المقنع فى الغیبة )



(سید شریف مرتضى قدس سره)


ترجمه و تحقیق: واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران


انتشارات مسجد مقدس جمکران

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

شناسنامه کتاب

  نام کتاب : (امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام)


مؤلف:  سیّد شریف مرتضى علم الهدى (قدّس سرّه الشریف)


ترجمه و تحقیق: واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران


ناشر:  انتشارات مسجد مقدّس جمکران 
حروفچینى :   واحد کامپیوتر مسجد مقدّس جمکران


تاریخ انتشار:   شعبان 1417 ـ پاییز 1375


نوبت چاپ :   اوّل 
تیراژ:   3000


قطع: رقعى


مرکز پخش :  انتشارات مسجد مقدّس جمکران

http://napeyda.blog.ir/

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
منتظر ظهور